شعر کودکی

اتفاق مبارکی بود که این شعر رو به یادم آورد: 

 

بابای من یک کارمند است 

یک کیف خیلی کهنه دارد 

غیر از کتاب او توی کیفش  

خیلی چیزها می گذارد 

 

یک بار قند و چای و روغن 

یک بار روغن می گذارد او 

یر می کند او کیف خود را 

از چیزهای خوب و خوشبو 

 

من دوست دارم کیف بابا  

پر باشد از اسباب بازی 

از توپ، ماشین، یا عروسک 

یا مهره های خانه سازی

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد