این عورت که میگوید «من تو را نخواهم،» مرا قید نباشد. باری، اگر او اینبار برود، دو گواه بیاورم و تا او آمدن، پایش بگشایم و رفت. مرا این دامنگیر شد که عورت را دل در پیِ من بود. چه عیب کنم عورت بچاره را؟ او چه داند آن که چنین میکند؟ او نیکو عورتیست. او را به نظرِ خود منگرید! هر که را نظری کردم، کارِ او تمام شد. این کس که در عقدِ من درآید و با او نزدیکی کردم و تنِ من به تنِ او رسید، او بزرگ نبودی و عزیز نبودی، این هرگز نبودی.