ناگهانی رفت بی اینکه کاری از دست من بربیاد، بی اینکه بتونم تو مراسمش باشم، یادمه از بچگی از این دوران وحشت داشتم، یادمه از اون موقع آرزوم بود من بمیرم تا اون بمونه، آرزوم این بود زودتر از اون برم تا داغش رو نبینم، از خودم شرمنده م کنارش نبودم ..... مرضیه فرشته ای بود برای اون و برای ما، چطور میشه ازش تشکر کرد؟ چطور میشه یه ذره واسش جبران کرد؟
همون بجه ای هستم که تا کلاس چهارم پنجم او بغلش می خوابید و با زور جداش کردن ازش... من مامانم رو می خوام، مامانم رو، مامانم رو ....
باید دید! باید دید! باید دید! باید دوباره دید! دوباره دید! موهات که سیخ شد، بغض که کردی، وحشت که کردی از این همه جنایت، دوباره باید ببینی. هزار باید دید. تا بفهمی یه تمدن موفق روی چی ساخته میشه.
خوب از فیس بوک و اینستا و توییتر مدتیه بریدم. مونده واتس اپ که به خاطر تلفن هایی که از ایران میشه نمیشه برید و دوستانی که بهشون بر می خوره جواب مسیج هاشون رو ندی.
به این می گن فیلمی که لیاقت صد فیلم اول بودن رو داشته باشه. بار دوم بود می دیدم اما می ارزید باز هم می ارزه ببینی.
این رو دیشب جمعی خونه ی معین دیدیم. اصغر کاملا به گا رفته و کفگیرش به ته دیگ خورده. یعنی کشوری که این فیلم اسکارش باشه خاک بر سر سینماش. اصلا نباید یه ساعت هم تلف سینمای ایران کرد کلا.
حالا چرندی و پرداخت احمقانه ی داستان یه طرف، بازی های مسخره ش هم همینطور، اینکه می خواست با این داستان مسخره اینجوری زندان ها و قوه ی قضاییه رو تبرئه کنه یه طرف دیگه. یکی میشه رسولف و پناهی یکی هم میشه اصغر و کیمیایی.
خوش ساخت اما عمرا در حد صد فیلم باشه.اینکه جوونی راسل کرو و کوین استیسی رو ببینی با حال بود.
حرف نداشت! صدتای اول رو نمی دونم حقش بود یا نه... اما با حال تر از این نمی شد پته ی روزنامه نگاری رو رو آب انداخت.