بحران

خوب از وقتی چند تا کتاب درباره ی تغییرات آب و هوایی خونده بود به شدت نگران شده بود و مدام درباره ش ابراز نگرانی می کرد، ترس از اینکه دنیا داره به سمت نابودی پیش می ره و کسی براش کاری نمی کنه. کار به خونه ختم نشد و از معلمش شنیدم که تو مدرسه هم داره درباره ش صحبت می کنه. نگرانی ای که خشم همراهش بود، معلمش  (دینا) هم نشون می داد که قدری نگران این موضوعه. بهش گفتم نگران نباشه چون یه مدت دیگه احتمالا کتابی درباره ی چیزی دیگه می خونه و از اهمیت موضوع کاسته می شه براش. اینجوری البته پیش نرفت، یه بار که یه جعبه ی فکر کنم میوه تو خونه دید برش داشت و دیدم داره یه کارایی می کنه. گفت داره یه پوستر درست می کنه درباره ی بحران تغییرات آب و هوایی. کاری که یه هفته ای طول کشید با کلی کار دستی و نقاشی و فکت نویسی. یه روز معلمش خواست که پوسترش رو بفرستیم مدرسه که ارائه کنه. اون روز که ایمیل معلمش رو بعد از ارائه خوندم کلی ذوق کردم، اینکه بچه ها استقبال کرده بودن و این همه ازش سوال پرسیده بودن، اینکه معلمش کلی احساساتی شده بود و دلش غنج رفته بود برای کارش، اینکه با گرتا ثونبرگ مقایسه ش کرده بود تو کلاس و داستان اون رو براشون خونده بود ( نه اینکه بخوام دخترم مثل گرتا بشه، عصبانیتش و اینکه بازیچه یرسانه ها شده بود رو نتونستم هضم کنم. )  معلمش فکر می کرد ما راهنماییش کردیم که احساس و عصبانیتش رو از این طریق منتقل کنه. بهش گفتم که خیلی دوست داشتم اعتبار این کار رو بگیریم اما واقعیت اینه که ما تقریبا هیچ نقشی نداشتیم تو این موضوع و خودش راهش رو پیدا کرده بود. به خودشم گفتم، ببین خوب کاری که ارائه دادی خیلی با ارزشه اما چیزی که باعث شده خیلی بهت افتخار کنم اینه که ایده و شروع و انجامش رو خودت مستقل انجام دادی. همه ی این ها رو گفتم اما نباید فراموش کنم فقط کلاس دومه.


پ.ن. از اینکه کلمات انگلیسی استفاده می کنم راضی نیستم اما خوب گاهی مجبورم برای گفتن اتفاق هایی که اینجا می فته و ادا کردن مطلب استفاده کنم.برگشتم تو متن و چند کلمه رو فارسی کردم.  نمی دونم اونهایی که تو ایرانن چه حسی دارن از اتفاق فجیعی که برای زبان فارسی افتاده. تقریبا به لجن کشیده شده توسط آدمایی که به مبتذل شدن و به خاطر آدم حساب شدن یه زبون زنده ی دنیا رو به گند کشوند. 

James by Percival Everett

خوندن برنده های پولیتزر من رو به این کتاب کشوند و البته این بار ناامید شدم. کتاب از زبون Ji,m  شخصیت برده ی فراری داستان هاکلبری فین گفته می شه و کنار پولیتزر بردن، همین و البته یه مصاحبه ی نیویرکر با نویسندهhttps://podcasts.apple.com/us/podcast/percival-everetts-james-wins-a-pulitzer/id1050430296?i=1000708306188 باعث شد برم سمتش. 


قبلا این رو درباره ی پیکر فرهاد عباس معروفی هم نوشتمhttps://nightlyconsternation.blogsky.com/1391/01/20/post-1215/ که شوخی نیست بخوای دنباله ی شاهکارها رو بنویسی. اینجا هم (البته نه به اون شدت چرت نویسی معروفی) همین نظر رو دارم. به قولی میان ماه  من تا ماه گردون تفاوت ...

 

کتاب به هیچ وجه حسی شبیه کتاب های مارک تواین بهت نمی ده. کتاب به شدت باورناپذیر و شعاریه. اینکه برده ای یواشکی با سواد شده باشه رو شاید بشه باور کرد اما اینکه جان لاک و ولتر خونده و فهمیده باشه؟ کتاب سعی می کنه با فجایع برده داری آشنات کنه اما چرا از طریق بستن خودش به مارک تواین؟ اگر کتابی دیگه بدون وجود هاکلبری فین می نوشت کل موضوع تفاوتی می کرد؟ نه! به نظر می خواد یه جورایی برگرده و اینکه شخصیت جیم در آثار تواین مرکز توجه نبوده رو جبران کنه؟ اما چرا باید اینکار رو کرد؟ اینجوری باشه باید کنار هر کتابی ده تا کتاب دیگه هم نوشت! خوب البته هر کسی اختیار داره هر چیزی بنویسه اما این کتاب به هیچ طریقی نمی دونه شونه به شونه ی تام سایر و هاکلبری فین بزنه. چرا کتاب این همه محل توجه قرار گرفته؟ فکر نمی کنم به دلیل این باشه که خیلی خوبه، شاید بیشتر به دلیل این باشه که قراره گذشته رو جبران کنه، ستم های به سیاهان رو چه در عمل و چه در ادبیات. به هر حال نگاه من رو به انتخاب های پولیتزر تغییر داد، از این به بعد بیشتر انتقادی نگاهشون می کنم.


James (Pulitzer Prize Winner) by Percival Everett | Penguin Random House  Canada