مرا از سر و ریشِ خود یاد نبُوَد، از توام چه خبر باشد؟

مرا از سر و ریشِ خود یاد نبُوَد که از همه به خود نزدیک‌ترم. از توام چه خبر باشد؟ تو با خود خیالی کردی واز خیالِ خود می‌رنجی: از خیالی خیالی دیگر زایید و به آن یار شد و باز دیگری و دیگری. 

سه بار بگو «ای خیال، برو!» اگر نرود، تو برو! هر چه ترسیدی از خوردنِ آن یا کردنِ آن، مخور و مکن! 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد