عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

طرح تحوّل اجتماعی، افزایش مالیات بازاریان، مالیات بر اررش افزوده، حذف یارانه‌ها از جمله مواردی هستند مه فی‌ذاته بسیار ارزشمندند و اقتصاد جامعه را به سمت پاک شدن پیش می برند.  من که از اجرایی شدنشان خیلی خوشحالم. چیز دیگری که خوشحالم می‌کند پتانسیل آنها در افزایش نارضایتی مردمی و سعی در اصلاح وضعیت سیاسی است که منجر به تغییرات عمده‌ای در ساختار سیاسی کشور خواهد شد. در واقع این طرح‌ها باعث خواهند شد که شکاف طبقاتی عمده‌ای که باعث عدم حمایت گروه‌های آسیب‌پذیر از جنبش مردمی شده است و متاسفانه حامیان جنبش هم با نفهمی تمام ککشان نمی گزد را سیاست‌های دولت فخیمه برطرف کند و باعث همراهی این طبقات با حنبش تحول خواه شود.  

  

بر مُردار قرار نگیرد: باز، نزدِ شاه آید.

اکنون انگور را حدّی‌ست  که او را سرما زیان دازد. بعد از آن خوف نمانَد. چنان که بعد از آن، انگور در زیرِ برف پرورده شود. 

اوّل بود که ماهی سویِ آب می‌رفت. این ساعت، هر کجا ماهی می‌رود، آب می‌رود.

... 

باز را به آن سبب «باز» می‌گویند که اگر از نزدِ شاه رفت سوی مُردار، بر مُردار قرار نگیرد: باز، نزدِ شاه آید. چون باز نیامد و هم بر آن مُردار قرار گرفت، باز نباشد.

تو را مَقامِ استماع است.

تو را مَقامِ استماع است. تو سخن می‌گویی، از مقصود دورتر می‌مانی و دورتر می‌رانی از خود مقصود را. معشوقه پیشِ تو می‌آید در زَر و زیور، تو پیشباز می‌روی، باز می‌رود.

ما را ببین که ما چنین زشتیم

چون سخن می‌گویند خود را رسوا می‌کنند. یعنی «ما را ببین که ما چنین زشتیم!» 

این دایره‌ای است

این دایره‌ای است که درش و دهنش این است. تو می گردی گِردِ این دایره از برون. چون به مَخلَص رسیدی، بازگشتش گِردِ دایره. راه را بر خود دور می‌کنی. بازگشتی، راه دورتر کردی. هر چه مَخلَص گذاشتی، همه بیابان می‌روی و راهِ عَدَم؟ 

این همه را می‌گویم که «لقمه همچنین در دهان کن!» 

ایشان می‌گردند گِرد از پسِ گوش و گردن، تا به دهان برآرَند. و باشد که رگ بدرَد.

دگر باز نیامد به من.

رابعه گفت «دل را فرستادم به دنیا که دنیا را ببین! باز فرستادم که عُقبا را ببین! باز فرستادم که عالَمِ معنی را ببین! خود دگر باز نیامد به من.»

عَجَب کم دوختی!

ماهی ماهی را خورَد. آدمی‌است که صد آدمی را در برابر او بداری، عَدَم باشد. سخنِ علی بگویم، هیچ نجنبد. سخن جولاهگانه بگویم. بی‌هوش نعره زند. گویم «عَجَب کم دوختی!» به دوزَخ مانَد. قومی کافر می‌باید تا در صفتِ قهر دایم بماند.

گُلها و لاله‌ها در اندرون است

صوفی‌ای را گفتند «سر بر آر: اُنطُر اِلی آثارِ رَحمة‌الله!» 

گفت «آن آثارِ آثار است. گُلها و لاله‌ها در اندرون است.»