برخی چون بهرام بیضایی، نویسنده و سینماگرِ کم نظیرمان، بر آنند که در شاهنامه می توان تکرار یا بازگشت تاریخ را دید. نظریه ی تکرارِ تاریخ بر آن است که رویدادهای اجتماعی به شکل هایِ متفاوتی ممکن است در تاریخ تکرار شوند. این نظریه که البته مخالف هم کم ندارد طرفداران بزرگی همچون ماکیاولی، نیچه و شوپنهاور داشته است.
اگر بخواهیم تاییدی بر گفتارِ بیضایی پیدا کنیم شاید بهترین نمونه ی آن داستان ضحّاک باشد که اگر چه بر اساس حمله ی دشمنانِ بین النهرینی ایران پرداخته شده اما در هجومِ اعرابِ مسلمان دوباره تکرار شده است. نمی توان قصه ی ضحّاک را در شاهنامه خواند و شباهتِ آن با تسخیرِ ایران زمین توسط اعراب مسلمان را که حتی تا زمان فردوسی ادامه داشته نادیده گرفت. شباهت ها بسیار است: این اشغالگرانِ جدید از همان منطقه می آیند، آنها هم می خواهند فرهنگ، زبان و دینشان را که ریشه های همه شان به همان منطقه ی بین النهرین بر می گردد بر ایران زمین حاکم کنند و البته آنها هم در اجرایِ این امر از هیچ سبعیّت و خشونتی فروگذار نمی کنند.
می دانیم که فردوسی و ایرانیان اطرافش از این زوالِ سرزمینی و فرهنگی چقدر دل آزرده بوده اند. سرودنِ شاهنامه و دیگر تلاش های فرهنگی سامانیان و دیگران در آن دوره خبر از آگاهی از حجمِ این خُسران و سعی در جبران آن یا حداقل حفظ آنچه مانده است می دهند. گویا فردوسی با روایتِ ماجرای ضحّاک آنچه را در آن چهار قرن بعد از حمله ی اعرابِ مسلمان بر ایران گذشته است نیز حکایت می کند و با روایتِ قیامِ کاوه و فریدون، هموطنانش را به پایان این سیاهی دعوت می کند و امید می دهد. تاکید او بر اسم معرٌب ضحاک (به جای دهاک) و عرب خواندن او می تواند به این دلیل باشد.
از آنچه در این سه خوانش گفتم چنین بر می آید که ضحّاکِ شاهنامه، معجونی هنرمندانه از دشمنان طبیعی، سرزمینی و دینی و فرهنگی ایران زمین در دوره های زمانی متفاوت (از ابتدا تا زمان فردوسی) است که همه در این شخصیّتِ ویرانگر گرد آمده اند.
اما حضور ضحّاکِ شاهنامه را می توان در درازایِ تاریخ امتداد داد و تا امروز رساند و در دوره های مختلف تجلی های متفاوتش را دید که جوانانِ ایران را به خاک و خون می کشند. می توان مارهای روی دوش او را دید که با تحمیل آیین و آداب خویش مغز جوانان این سرزمین را به زوال می برند. روایتِ این مغز خواری را در قسمت بعد با خوانش یکی دیگر از نمادهای مهم قصه ی ضحاک یعنی دو آشپزِ ایرانیِ او مرور خواهم کرد.