تو این مدت دو تا کتاب خوندم. یکی پر ماتیسن که خوندنش واسم یه عقده شده بود. کوچیک که بودم همه خونده بودنش و به من اجازه نمیدادن بخونمش و بعد هم فراغتی نشد تا بخونمش تا حالا که از تو کتابای آیدا کشش رفتم و تو فاصله سفرم از ایران خوندمش. خوشحالم که خوندمش ولی خوب شاید زمان خودنش اون موقع بود نه الان.
دومیش مسیح باز مصلوب بود که سحرم کرد. خوب علیرغم پرداختی که میتونست خیلی بهتر انجام بشه زیبا بود. خیلی سخته یه قصه جذابیت خودش رو حفظ کنه وقتی پایان ماجرا رو میدونی. به هر حال تعجب می کنم اگر کسی بدون داشتن تجربهی عارفانهی مذهبی از این کتاب لذت زیادی ببره.
سلام وبلاگ قشنگی داری
رشته ادبیات خوندی؟
از نوشته هات خیلی خوشم امد
نمیدونم این خانم که از وبلاگتون تعریف کرده، فرصت بررسی تمام وبلاگتون رو داشته یا نه؛ بنده اما به ضرس قاطع و پس از غور در کل وبلاگتون نظرشون رو تایید میکنم
مرسی دوست من!