کار زیر اثر مشهوری از یک گرافیست خیلی مشهورتر به نام M.C. Escher است که کار شمارهی چهار Circle Limit نام دارد. به لحاظ هندسی کار بیانگر تصویر محدود شده ی بینهایت در یک شکل است. او کارهای متفاوتی در این زمینه دارد اما نکتهی بسیار متفاوتی که در این یکی وجود دارد استفاده از دو المان فرشته و شیطان است. نکته ای که Philip Zimbardo در کتابش به آن اشاره می کند. در نگاه اول تو فقط فرشته ها را می بینی در حالی که در نگاه دقیق تر شیطان نیز آنجاست. قبلا هم به این نوع تصاویر اشاره کرده بودم ولی آنچه در رابطه با این تصویر خاصتر است ارتباط آن با درون ماست. در واقع این تصویر نقشهای از شخصیت ماست. تصویریبرخلاف آنچه که همیشه دوست داریم ببینیم. نگاه ما به خودمان کمتر پیش می آید که نگاهی منختلط باشد. ما یا اینیم یا آن. یا خوبیم یا بد. یا فرشتهایم یا شیطان. با اینکه اکثرا خود را در نقش فرشته می بینیم وقتهای محدودی هم می رسد که حس می کنیم شیطانیم و از ما بدتر نیست. این چیزی نیست که این تصویر بخواهد بگوید. قصد این تصویر گفتن این حرف است که شخصیت ما متشکل از بینهایت سلول رفتاری خوب و بد است که شناخت آنها نگاهی عمیقتر می خواهد. شاید حتی نگاهی بسیار عمیق نیز نتواند آن بخش های شخصیت را نشان دهد بلکه آن بخش ها منتظر می مانند تا زمانش برسد و بتوانند خودشان را نشان دهند. شرایط مساعد برای بروز این رفتارها همواره فراهم نیست و ما چیزی از آن نمی بینیم ولی به محض اینکه شرایط فراهم شود هیولاها یا فرشتگان پنهان خود را آشکار می کنند. مثالی از آن را می توان در تغییرات مرتبط با قدرت ببینیم.
باز هم باید زبان از گفتن ببندم.