خیلی برام جالبه که یه مدتیه خاطرهی گل شاه پسند بزرگی که وسط باغچهی بزرگ خونهی خیابون چهاردستگاهمون بود مدام جلوی ذهنمه. همون باغچهای که پر از پرتقال و نارنج و محمدی بود. همونجایی که توش خشت کبریتی می ساختم و می ذاشتم جلوی افتاب خشک شن یا پروژه های آبیاری با لوله پولیکا و شلنگ پیاده می کردم. شاه پسند خیلی بزرگی بود و همیشه پر از گل، همیشه پر از رنگ و بهتر از همه چیز همیشه پر از پروانه. حتی پروانه های سیاه. برم خونه می گردم شاید بتونم عکسی ازش پیدا کنم. دلم واسش تنگ شده. شایدم هنوز تو خونه باشه، البته می دونم که بعیده. خیلی گذشته ولی میرم از محسن می پرسم که هنوزم دارنش یا نه. اگه بود حتما بهش سر می زنم.
یادم باشه اسم لاتینش هست Lantana Camara