آبَک باید که پیشِ دیگ باشد. مگر فعل آتش نمیدانی که چه دارد؟ برجوشد و هزار فتنه کند. عارفِ دیگ باشد و عارفِ فعلهای آتش، هرگز آب را دور ندارد. مگر نسیان درآید. چون آب حاضر نبود، برجوشد، چربو رفت، دیگ نماند، گوشت به زیان رفت، دیگِ دیگر باید. مگر که فراموش کند.