هر که را خُلق و خوی فراخ دیدی و سخنگشاده و فراخحوصله که دعایِ خیر همهی عالَم کند که از سخنِ او تو را گُشادِ دل حاصل میشود و این عالَم و تنگیِ او بر تو فراموش میشود، نه چنان طبع گُشاده که کُفر گوید که تو بخندی، بل که چنان محض توحید گوید که تو همچو سراجالدّین از برون میاید آبِ چشمت و از درون صدهزار خنده با شدت، آن فریشته است و بهشتی و آن که اندر او و اندر سخنِ او قَبضی میبینی و تنگی و سردی - که از سخنِ او جنان سرد میشوی که از سخنِ آن کس گرم شده بودیِ، اکنون به سببِ سردیِ او آن گرمی نمییابی، آن شیطان است و دوزخی.