این میگویی، دلِ من درد میگیرد، چنان که کسی مرا میرنجاند. تو نمی گویی که دلِ من گرفته میشود. اگر از آنِ من بودی، صدباره به جای آورده بودمی، درهم سوخته بودمی هم رنج را، هم طبیب را. تواش بَتَر کردی و صَغب کردی بر خویشتن - رنج بر رنج. و چیزی که دیدی که تحمّل نمیکند، چه بر او نهی؟ تا یکی رنج صد میشود؟