دلم نمیخواهد که با تو شرح کنم. همین رمز میگویم، بس میکنم. خود بیادبیست پیشِ شما شرح گفتن. امّا چون این گستاخی را دادهاید: سرچشمه یکیست. شاخشاخ شده. گاهی آب در آن شاخ جمله، گاهی در این شاخ، گاهی این شاخ آن شاخ را تهی کند، سویِ خود کشد آب را، گاه این. هر که از این دو شاخ بگذرد، به سرِ آب رود و غوطه میخورد و آغشته، فارغ شود از شاخ.
و همچنین، درخت: هر که شاخ را گرفت، شکست و فرو افتاد و هر که درخت را گرفت، همهی شاخ آنِ اوست.