دیروز با یکی از بچه ها صحبت می کردم راجع به اینکه چه جوری برخورد شنیع و وقیح یه نفر دید من رو نسبت به آدما عوض کرده و رو زندگیم تاثیر گذاشته. اصطلاحی استفاده کردم که واسه خودم هم جالب بود: اون باعث شد مرزهایی که برای بدی آدمها تو ذهنم بود کیلومترها عقبتر بره. دوست منم که خوشش اومده بود زیر خنده. بعد گفتم که همینطور کسایی مثل سوپروایزرم باعث شدن مرز خوبی واسم از اون حدی که بوده خیلی بالاتر بره. جالبه که آدم تو تجربهی ناشی از برخوردهاش با دیگران چطور طیف شناختش گسترش پیدا می کنه.