من چنینم. تا آنها چون باشند.

آن از خریِ خود گفته است که تبریزیان را «خر» گفته است. او چه دیده است؟ چیزی که ندیده است و خبر ندارد، چه‌گونه این سخن می‌گوید؟ آنجا کسانی بوده‌اند که من کمترین ایشانم که بَحر مرا برون انداخته است - همچنان که خاشاک از دریا به گوشه‌ای افتد. من چنینم. تا آنها چون باشند. 

آن هَریوه بود از خراسان که شهابش گویند، هَریوه که هیچ‌کس را محل نمی‌نهاد، می‌گفت «این مرده اهل است. با نشستنِ او می‌آسایم، آسایش می‌یابم.»

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد