بر مُردار قرار نگیرد: باز، نزدِ شاه آید.

اکنون انگور را حدّی‌ست  که او را سرما زیان دازد. بعد از آن خوف نمانَد. چنان که بعد از آن، انگور در زیرِ برف پرورده شود. 

اوّل بود که ماهی سویِ آب می‌رفت. این ساعت، هر کجا ماهی می‌رود، آب می‌رود.

... 

باز را به آن سبب «باز» می‌گویند که اگر از نزدِ شاه رفت سوی مُردار، بر مُردار قرار نگیرد: باز، نزدِ شاه آید. چون باز نیامد و هم بر آن مُردار قرار گرفت، باز نباشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد