مرا اوحدالدّین گفت «چه گردد اگر بر من آیی، به هم باشیم؟»
گفتم «پیاله بیاوریم. یکی من، یکی تو. میگردانیم آنجا که گِرد میشوند به سَماع.»
گفت «نتوانم.»
گفتم «پس صحبتِ من کارِ تو نیست. باید که مُریدان و همهی دنیا را به پیالهای بفروشی.»