آن سخن که دی میرفت، چه جای ابایزید و جُنَید؟ و آن حلّاجِ رسوایِ استاد نیز افتاده است، بگیریدش! - که ایشان بر تنِ او مویی نباشند. و آن ابوسعید و آن که دوانزده سال بیخِ گیاه خورد، آن ره که او برگرفته بود، به این سخن بوی نبردی. چو با او این سخن بگویی، گوید «ها؟»
چه هاها؟ چون هاهای؟ پس، چه در عالَم مَشغَله درانداختی؟ فریاد برآوردی که چه؟