خیالِ تو را پیش نشاندم، مناظره می‌کردم

دی‌، خیالِ تو را پیش نشاندم، مناظره می‌کردم که «چرا جوابِ اینها نمی‌گویی، آشکارا و معیّن؟»

خیالت گفت که «شرم می‌دارم از ایشان و نیز نمی‌خواهم که برنجند.»

من جواب می‌گفتم. مناظره دراز شد. چه ماند که نگفتیم؟ نه - خود، چه بود که گفتیم؟ خود هیچ نگفتیم: یعنی نسبت به گفته‌های ناقصان، همه گفتیم و نسبت به گفتِ خویش، هیچ نگفتیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد