اگر مرا میشناسی و مرا دیدی، ناخوشی را چرا یاد کنی؟ اگر خوشی به دست هست، به ناخوشی کجا افتادی؟ اگر با منی، چهگونه با خودی؟ و اگر دوستِ منی، چهگونه دوستِ خودی؟
سالها بگذرد که یکی را از ناگه دوستی افتد که بیاساید.
اگر مرا دیدی، خود را چه میبینی و اگر ذکر من میکنی، ذکرِ خود چه میکنی؟
ذکرِ وَعظ و سخنِ وَعظ ذکرِ خود است و ذکرِ هستی. آنجا که راحت است و اوست، وعظ کو و سخن کو؟