اغلبِ این شیوخ راهزنانِ دینِ محمّد بودند. همه موشانِ خانهی دینِ محمّد، خرابکنندگان بودند. امّا گربگانند خدای را از بندگانِ عزیز که پاککنندگانِ موشانند.
صدهزار موش گِرد آیند، زَهره ندارند که در گربه بنگرند. زیرا که هیبتِ گربه نگذارد که ایشان جمع باشند و گربه جمع است در نَفسِ خویش. و اگر جمع بودندی همهی موشان، هم کاری کردندی. چند موش اکر فدای شدندی، آخر گربه یکی را گرفتی، مشغول شدی، آن یکی دگر چشمش را بکندی و آن دگر در سرش درافتادی. البته بکُشتندیش. الّا اگر نکُشتندیش، باری گریزان شدی.
الّا همین است که خوفشان نگذارنند که جمع شوند موشان. و گربه جمع است.