مولانا را اگر حُکم کنم، فرزندانِ خود را از شهر براند. من اگر نفاق توانستمی کردن، مرا در زَر گرفتندی. من «صدرِ اسلام» مولانا را گویم، کسی دیگر را نگویم. و اگر قاضی را توانستمی گفتن، صد مُراعات کردی. و اکنون نیز اگر نفاق بکنم، مرا البتّ از جایی پیدا کند. اگر هر روز صد دینار به من دهد مولانا، هنوز بر کِرا نیست این همه غصّه خوردن - خاصّه صددرمک.
بر دیگران حُکم ندارم، بر شما حُکم ندارم، بر این حُکم دارم. زمانی با مولانا توانم نشستن. این حَلالِ بن به من از مولانا و از همه نزدیکتر است - در حُکمِ من است. با او حُکم کردم که رویِ تو هیچکس نخواهم که بیند، الّا مولانا.