اغلبِ این شیوخ راهزنانِ دینِ محمّد بودند. همه موشانِ خانهی دینِ محمّد، خرابکنندگان بودند. امّا گربگانند خدای را از بندگانِ عزیز که پاککنندگانِ موشانند.
صدهزار موش گِرد آیند، زَهره ندارند که در گربه بنگرند. زیرا که هیبتِ گربه نگذارد که ایشان جمع باشند و گربه جمع است در نَفسِ خویش. و اگر جمع بودندی همهی موشان، هم کاری کردندی. چند موش اکر فدای شدندی، آخر گربه یکی را گرفتی، مشغول شدی، آن یکی دگر چشمش را بکندی و آن دگر در سرش درافتادی. البته بکُشتندیش. الّا اگر نکُشتندیش، باری گریزان شدی.
الّا همین است که خوفشان نگذارنند که جمع شوند موشان. و گربه جمع است.
طاعت و عملِ رسول استغراق بود در خود - که عمل عملِ دل است و خدمت خدمتِ دل است و بندگی بندگیِ دل است. و آن استغراق است در معبودِ خود. امّا چون دانست که هر کس را به آن عملِ حقیقی راه نباشد و کم کسی را آن استغراق مُسلّم شود، ایشان را این پنج نماز و سی روز روزه و مناسکِ حج فرمود تا محروم نباشند و از دگران مُمتاز باشند و خلاص یابند - و باشد که به آن استغراق نیز بویی بَرَند. اگر نه، گرسنگی از کجا و بندگیِ خدا از کُجا؟ و این ظواهرِ تکلیفاتِ شرع از کجا و عبادت از کجا؟
آن یکی میگفت به خدمتِ شیخ که «نه کُفرم ماند و نه ایمان. تا به خدمتِ تو آمدهام، نه جهودی، مه ترسایی، نه عقیدهی پدر و مادر.»
آری - هر چند بازرود در خود که «عقیدهی پدرم چه بود و ملّتِ مادرم چه بود،» نیابد. هر چند گوید «آخر، بنگرم پیش از این من بر چه اعتقاد بودم، اندک اندک به آن اعتقادِ اوّلین بازگردم - که این راه سخت مشکل است، بیسَران و بیپایان است،» البتّه میسّر نشود و هیچ اعتقادِ اوّلش یاد نیاید و به آن راه نیابد.
خُنُک آن که چشمش بخُسبد و دلش نخُسبد! وای بر آن که چشمش نخُسبد و دلش بخُسبد!
فرمود که هر کسی را معصیتیست لایقِ او: یکی را معصیت آن باشد که رندی کند و فِسق کند و یکی را معصیت آن باشد که از حضورِ حضرت غایب باشد.
اگر دهبار با او مکرّر کنم و تلقین کتم، نتواند ضبط کردن. او چه داند من جهتِ کدام موعظه و جهتِ کدام پند آن سخن گفته باشم؟ آن سخن را سرد و بَد و پُررنج نقل کند.
Cinematography | |||
---|---|---|---|
Decalogue I | I am the Lord thy God; thou shalt have no other gods before me |
Henryk Baranowski Wojciech Klata Maja Komorowska |
Wieslaw Zdort |
Decalogue II | Thou shalt not take the name of the Lord thy God in vain |
Krystyna Janda Aleksander Bardini Olgierd Lukaszewicz |
Edward Klosinski |
Decalogue III | Remember the sabbath day, to keep it holy |
Daniel Olbrychski Maria Pakulnis Joanna Szczepowska |
Piotr Sobocinski |
Decalogue IV | Honor thy father and thy mother |
Adrianna Biedrynska Janusz Gajos Adam Hanuszkiewicz |
Krzysztof Pakulski |
Decalogue V | Thou shalt not kill | Miroslaw Baka Jan Tesarz Krzysztof Globisz |
Slawomir Idziak |
Decalogue VI | Thou shalt not commit adultery | Olaf Lubaszenko Grazyna Szapolowska |
Witold Adamek |
Decalogue VII | Thou shalt not steal | Anna Polony Maja Barelkowska Katarzyna Piwowarczyk |
Dariusz Kuc |
Decalogue VIII | Thou shalt not bear false witness against thy neighbor | Teresa Marczewska Maria Koscialkowska |
Andrzej Jaroszewicz |
Decalogue IX | Thou shalt not covet thy neighbor's wife | Ewa Blasczyk Piotr Machalica Jan Jankowski |
Piotr Sobocinski |
Decalogue X | Thou shalt not covet thy neighbor's house, nor his manservant,nor his maid, nor his goods,nor anything that is your neighbor's. |
Jerzy Stuhr Zbigniew Zamachowski |
Jacek Bla |
این اولین نمایش یونان باستان بود که میشنیدم. مثل همیشه تصور اینکه دوهزار و پانصدسال پیش چنین اثری نوشته میشه و برای دیگران اجرا میشه به اندازهی کافی هیجان انگیز هست. تراژدی عمیقی از خیانت و فرزندکشی. انتقام، انتقام.
Creon:
I am afraid of you — no need to cover up my reasons —
in case you do some irreparable harm to my daughter.
Many factors contribute to my dread:
You are innately clever and skilled in many evils, and you are grieved because your husband has been taken from you.
I hear that you are making threats: — against the father of the bride,
the bridegroom, and the bride, to do us some injury
— this is the news they bring me. I shall take precautions against all this.
It is better to suffer your hatred, madam, than to be soft now and regret it later.
Medea:
This is not the first time, Creon, but over and over again, people's opinion has injured me and done me great harm.
A man who has full use of his faculties should not
educate his children in any special skills; apart from the reputation they get for being unproductive,
they will reap the enmity of the citizens.
If you try to show some clever innovation to the inept
you will seem useless and hardly skilled at all;
[if people in the city suspect you of being superior to those they believe ingenious you will irritate them.] And I share in this fate myself:
because I have skills, I suffer the envy of some, and to others I am a rival; but I am not so very clever. And then you are afraid of me. What harm can you suffer from me?
It is not in my power — don't be afraid of me, Creon —
to do wrong to the royal family.
What wrong have you done me? You married your
daughter to the man you chose for her. But my husband, I do hate him. You, I think, have acted with good sense in this.
Now I do not begrudge you your good fortune.
Give your daughter in marriage, prosper; but let me live
in this land. I have been wronged,
but I will keep quiet, defeated by my betters
....
خواندنم فرق کرده و باید بیشتر فرق کند. خواندنم باید از پوسته بگذرد، گوشته را بچشد، هسته را دریابد، بیرونش بیاورد، قِلَش بدهد و خوب وراندازش کند تا ببیند چه شکل است و از چه ساخته شده. خواندنم باید هسته را بشکافد تا ببیند تخم این گیاه چه شکل است، چه رنگ است.