نَفَسُ تو می‌شنوم،‌ مرا راحتی‌ست.

چون می‌گویمش که «اکنون که شب می‌خُسبی، تو را از من فایده نیست، روز به هم می‌باشیم،» شب به حُجره می‌آید، می‌گوید که «نه. از خواب بیدار می‌شوم، نَفَسُ تو می‌شنوم،‌ مرا راحتی‌ست.»


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد