چه گونه روا باشد عالَمِ چو بوستان را بر خود چو زندان کردن

دلی را که از آسمان و دایره‌ی افلاک بزرگ‌تر است و فراخ‌تر و لطیف‌تر و روشن‌تر، به آن اندیشه و وسوسه چرا باید تنگ داشتن و عالَمِ خوش را بر خود چو زندان تنگ کردن؟ 

چه گونه روا باشد عالَمِ چو بوستان را بر خود چو زندان کردن - همچو کرمِ پیله، لعابِ اندیشه و وسوسه و خیالاتِ مذموِم بر گِردِ نهادِ خود تنیدن و در میان زندانی شدن و خفه شدن؟ 

ما آنیم که زندان را بر خود بوستان گردناین. چون زندانِ ما بوستان گردد، بنگر که بوستانِ ما خود چه باشد!

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد