بعد از اینکه شهریار رو خوندم دو کتاب درباره ی ماکیاولی خوندم. یکی ماکیاولی اثر کوئنتین اسکینر با ترجمهی عزت الله فولادوند بود که هم خودش عالی بود و هم ترجمه ش و یکی دیگه هم ماکیاولی و اندیشهی رنسانس نوشته (به فرانسه) و ترجمهی رامین جهانبگلو بود که هم خودش و هم ترجمهش چرت بود. چیزی که توش خوب بود نقل قول ها از نوشتههای ماکیاولی بود. به هر حال بسیار لازم آمد که من برم و «گفتارها» رو بخونم که متاسفانه فعلا در دسترسم نیست. فعلا باید برم سراغ فصل ماکیاولی تاریخ فلسفهی غرب برتراند راسل. تو این مدت چندین مستند هم دربارهش دیدم که تا حدی کمک کردن که فضای اطرافش رو موقع رندگیش که تو کتاب هاش دخیل بوده بشناسم.