این سفر فوکو داره به جاهای جالبی می رسه....
خیلی دارم با فوکو حال می کنم این روزها.
این سرگیجه یکی از اتفاق های جالب بیولوزیک زندگیم بود. هر چه بیشتر به توهم بودن اراده باور پبدا کردم.
خوب این دفعه رکورد دو هفته پیش رو شکستیم با دوچرخه و سوفی هم این همه راه رو تاب آورد. البته درد وحشتناک کف پام زمین گیرم کرد یه روزی اما خوبم. دارم به لیک لوییس به بنف برای هفته ی بعد فکر می کنم. 60 کیلومتر! ببینم چی میشه. زیاد رفتم این مسیر رو هر دو طرفش رو اما خودم.
دیروز سوفی از اولین مکالمه ی مهمش تو مهد کودک می گفت. بعد از مصیبت کرونا الان دوباره افتادم دنبال نوشتنش تو کلاس های مختلف ولی خودش اصرار به فوتبال داره. می گفت به گَوین گفته و اون بهش گفته که دیگه دیر شده برای ثبت نام کلاس فوتبال.
اینا رو می نویسم که واسش بمونه یه روزی بخونه. علاقه ای ندارم تو سوشیال میدیا بزارم که خیلی ها تظاهر کنن واسشون جالبه و لایک کنن چون می دونم این جزییات احتمالا فقط برای ما جالبه.
کلیت موسیقی ایران (الانش رو می گم)، توهمی بیش نیست، چه به رسه به بچه بازی ترجمه ای ای به اسم رپ فارسی!
و کنو هم برگشت، اون هم با سوفی، حیف که درد ایران نمی ذاره آدم لذت درست و حسابی ببره از این همه طبیعت و زیبایی