خانه عناوین مطالب تماس با من

بهت شبانه

بهت شبانه

روزانه‌ها

همه
  • 11 کتاب سوزی بزرگ جهان
  • این قلب باطل شده است! نقاشی های جادو
  • پیام محمد خاتمی به مراسم تولد فخرالسادات محتشمی پور وقتی کار رییس جمهور 25 میلیونی به "تولد، تولد، تولدت مبارک" می رسد.
  • نگاهی به حماسه ی گیل گمش هرچند دقیق نیست اما نکات جالب توجهی دارد.
  • نقش اصلاح طلبان در جنایات تا کنون این را فقط احمقها نمی خوانند تا ندانند.
  • سی‌امین سالمرگ جان لنون مرگ زندگی، مرگ برابری
  • بازتاب نامه‌نگاری میان دوستدار و هابرماس در محافل آلمانی

پیوندها

  • پشت چراغ قرمز...!
  • پروانه ی آبی
  • مش متی
  • عاشقانه ها
  • شمس انگلیسی

دسته‌ها

  • سینما و تلویزیون 152
  • کتاب 83
  • ادبیات و تفکر 76
  • ترجمه 5
  • سیاست 62
  • واگویه 174
  • روزنوشت 165
  • فلسفه و تفکر 5
  • عکس 6
  • بازخوانی گذشته 3
  • روایت باززایی 20
  • تفکر انتقادی 44
  • نمایش 32
  • موسیقی 110
  • نقاشی 8
  • داستان 6
  • تغییرات اقلیمی 6
  • سنگ خورشید 15
  • خورشید خوانی 473
  • ایلیاد خوانی 9
  • یافتن ِ گم‌شده - خوانش ِ شاملو 4
  • ویدئو بلاگ 3
  • سوفی 44
  • شاهنامه خوانی 1

برگه‌ها

  • سنگ خورشید - اکتاویو پاز - ترجمه مهرداد
  • راهنمای خواندن "چنین گفت زرتشت"
  • درباره ی شوپنهاور

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • Trust by Hernan Diaz
  • بحران
  • James by Percival Everett
  • یوگا
  • نوار سبز
  • The Hamilton Affair by Elizabeth Cobbs
  • کامپیوتر
  • مرز
  • بی بی دوباره.... B.B. King
  • The thrill is gone baby - B.B. King
  • کتاب
  • Table for Two - Amor Towles
  • ریاضی
  • Who is afraid of Virgina Woolf?
  • هیجان

بایگانی

  • خرداد 1404 1
  • اردیبهشت 1404 2
  • فروردین 1404 1
  • اسفند 1403 4
  • بهمن 1403 6
  • دی 1403 3
  • آذر 1403 2
  • مهر 1403 1
  • شهریور 1403 3
  • مرداد 1403 5
  • تیر 1403 5
  • خرداد 1403 5
  • اردیبهشت 1403 4
  • فروردین 1403 5
  • اسفند 1402 2
  • دی 1402 4
  • آذر 1402 3
  • آبان 1402 2
  • مهر 1402 3
  • شهریور 1402 2
  • مرداد 1402 6
  • تیر 1402 3
  • خرداد 1402 2
  • اردیبهشت 1402 1
  • بهمن 1401 1
  • آبان 1401 2
  • مهر 1401 3
  • شهریور 1401 4
  • مرداد 1401 2
  • تیر 1401 7
  • خرداد 1401 2
  • اردیبهشت 1401 5
  • فروردین 1401 1
  • اسفند 1400 4
  • بهمن 1400 11
  • دی 1400 12
  • آذر 1400 15
  • آبان 1400 12
  • مهر 1400 1
  • شهریور 1400 4
  • مرداد 1400 12
  • تیر 1400 17
  • خرداد 1400 19
  • اردیبهشت 1400 13
  • فروردین 1400 8
  • اسفند 1399 2
  • بهمن 1399 3
  • دی 1399 2
  • آذر 1399 13
  • آبان 1399 13
  • مهر 1399 2
  • شهریور 1399 8
  • مرداد 1399 9
  • تیر 1399 11
  • خرداد 1399 18
  • اردیبهشت 1399 10
  • فروردین 1399 11
  • اسفند 1398 10
  • بهمن 1398 3
  • دی 1398 6
  • آذر 1398 12
  • آبان 1398 4
  • مهر 1398 1
  • شهریور 1398 5
  • مرداد 1398 4
  • تیر 1398 5
  • خرداد 1398 8
  • اردیبهشت 1398 1
  • فروردین 1398 6
  • اسفند 1397 4
  • بهمن 1397 1
  • دی 1397 4
  • آذر 1397 2
  • مهر 1397 1
  • شهریور 1397 2
  • مرداد 1397 1
  • تیر 1397 2
  • اسفند 1396 3
  • بهمن 1396 1
  • دی 1396 1
  • آذر 1396 2
  • مهر 1396 1
  • شهریور 1396 5
  • خرداد 1396 4
  • اردیبهشت 1396 1
  • اسفند 1395 3
  • بهمن 1395 3
  • دی 1395 3
  • آبان 1395 2
  • شهریور 1395 1
  • مرداد 1395 9
  • تیر 1395 4
  • خرداد 1395 1
  • اردیبهشت 1395 2
  • فروردین 1395 1
  • آبان 1393 1
  • مرداد 1393 1
  • خرداد 1393 3
  • اردیبهشت 1393 3
  • فروردین 1393 10
  • دی 1392 1
  • آذر 1392 3
  • آبان 1392 3
  • شهریور 1392 2
  • تیر 1392 3
  • خرداد 1392 4
  • فروردین 1392 2
  • اسفند 1391 4
  • بهمن 1391 7
  • دی 1391 8
  • آذر 1391 2
  • آبان 1391 1
  • مهر 1391 1
  • مرداد 1391 3
  • تیر 1391 5
  • خرداد 1391 8
  • اردیبهشت 1391 9
  • فروردین 1391 13
  • اسفند 1390 9
  • بهمن 1390 14
  • دی 1390 18
  • آذر 1390 16
  • آبان 1390 9
  • مهر 1390 4
  • شهریور 1390 17
  • مرداد 1390 18
  • تیر 1390 13
  • خرداد 1390 9
  • اردیبهشت 1390 7
  • فروردین 1390 10
  • بهمن 1389 2
  • دی 1389 127
  • آذر 1389 93
  • آبان 1389 108
  • مهر 1389 164
  • شهریور 1389 108
  • مرداد 1389 21
  • تیر 1389 26
  • خرداد 1389 22
  • اردیبهشت 1389 7
  • فروردین 1389 29
  • اسفند 1388 33
  • بهمن 1388 2
  • دی 1388 1
  • آذر 1388 3
  • مهر 1388 4
  • شهریور 1388 15
  • مرداد 1388 18
  • تیر 1388 12
  • خرداد 1388 1
  • اردیبهشت 1388 11
  • فروردین 1388 25
  • اسفند 1387 24
  • بهمن 1387 25
  • دی 1387 22
  • آذر 1387 11
  • مرداد 1387 7
  • تیر 1387 22
  • خرداد 1387 16
  • اردیبهشت 1387 10
  • فروردین 1387 6
  • اسفند 1386 13
  • بهمن 1386 18
  • دی 1386 13

آمار : 608585 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • Hows it Gonna End - Tom Waits سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 23:12
  • خواب که ببینی دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 23:30
    از این به بعد خواب که ببینی باید بنشینم روبرویت، زُل بزنم به چشمانِ ترسیده‌ات و کلماتت را دانه به دانه ببلعم تا حتّی یکیشان هم به آسمان نپرد.
  • من نگویم که شمس‌الدّین ولی‌ست. این بر من افتراست. دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 23:23
    گفت «من نگویم که شمس‌الدّین ولی‌ست. این بر من افتراست. من گفتم که هر که دشنامِ شمس‌الدّین به و رسد، به شرطِ آن که آن دشنام به او رسد، آن کس ولی‌ باشد.»
  • چه جایِ آن که با او سخن گوید؟ دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 23:21
    چه جایِ آن که با او سخن گوید؟ گَبری هفتادساله بر راه، نظرِ آن مطلوب بر او افتد به مِهر که در نظرِ او خوش آید، هیچ گَبری نمانَد، همه مسلمان گردد.
  • در هوسِ این مُردن کاری بزرگ است. دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 23:13
    بعضی را مطلوب مُقارنِ طلب پیش آمد و بعضی را به وقتِ مرگ مطلوب روی نمود و بعضی هم در آن طلب مُردند. در هوسِ این مُردن کاری بزرگ است.
  • خواب دیدم که ... دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 23:11
    خواب دیدم که جمعیّتی داشتیم عظیم. و تو در آن خانه، حالِ عظیم خوش: روی سرخ شده و مستی می‌کردی. و من می‌گفتم که «هَله! رواست! مستی کن!» در آن خانه‌ی دیگر، جمعی آمدند جهتِ زیارت. من پیش رفتم تا درنیایند و عماد با ایشان.
  • Choclate Jesus - Tom Waits دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 20:34
  • پیچ و تاب دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 10:15
  • پیچ و تاب دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 00:12
    زمانی کتاب‌ها، زمانی هم فصلها، پاراگراف‌ها، بعدش هم شد جمله‌ها و حالا هم که این کلمه‌ها هستند که ذهنِ به قولِ حضرتی 'غامضِ من' درگیرِ پیچ و تابشان می‌شود. اصلا نمی‌دانم این 'پیچ و تابِ' کذایی هست؟ یا به قولی این اندامِ ناسازگارِ کج و معوّجِ قلمِ بَدرنگِ ذهنِ 'نه-ساده‌یِ من' است - که همانطور که بیگودی، زلفِ سیاهِ تو را...
  • «مرا زهر تریاق است.» وبالِ شما از این خوردن در گردن من. یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 23:08
    این چه عجز است؟ از عجز، حیله می‌کنند. و کار خود غیرِ آن است. گشایش در غیرِ آن است. من می‌گویم که «مرا زهر تریاق است.» وبالِ شما از این خوردن در گردنِ من. شما گواه باشید! دوزخِ من از من حذر می‌کند و می‌ترسد. گویم که «یارِ من پیشِ توست. به من ده! مرا با تو کار نیست. تو دانی با خود!»
  • قیاس از قُوَّتِ خود می‌کنند. یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 23:05
    ایشان قیاس از قُوَّتِ خود می‌کنند. بر خود قیاس می‌کنند - که «مردمان پراکنده شده. تا به جامع منادا کنیم!» این مردمان را که جمعِ مُتَفَرِّق کرد؟ آخر، همان کس جمع کند.
  • در این مرد کژ چرا می‌نگری؟ یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 23:04
    آن پیر را بگو که «در این مرد کژ چرا می‌نگری؟ مردمان بر جهودان سلام کنند. اکنون. خوش نپرسید. ما او را به صد حیله و ناز می‌آریم، تو چنان می‌نگری؟ از آنِ تو چه خورده است، ای خواجه؟»
  • اندرون خالی‌ست. بر اندرون باز می‌زند، ایمان آرَد. یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 23:00
    بعد از این، هر چه خواهد گفت، او داند. مرا دگر به آن کار نیست. آن چه گفتم، رفت. از طرفِ او هم باید چنین بُوَد. اندرون خالی‌ست. بر اندرون باز می‌زند، ایمان آرَد. و آن را که از اندرون نیست، هزار معجزه می‌نمایی، ایمان نمی‌آرَد. ابوبکر هیچ معجزه نخواست. گفت «پیغامبرم.» گفت «آمَنّا و صَدّقنا.»
  • اگر نباشد، گویم «او کو؟» یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 22:57
    مرا اگر بر درِ بهشت بیارند، اوّل درنگرم که او در آنجا هست؟ اگر نباشد، گویم «او کو؟» نه - مرا می‌باید که مُعیّن ببینمش: همچنین برابر. اگر نبود، رفتم به دوزخ. دوزخ از من می‌ترسد. بارها دیده‌ام معاینه. بگویم «مرا با تو کار نیست. او را به من ده! تو دانی.»
  • مریدی و مرادی یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 22:55
    آن مردِ مردانه، او را گفتند که «پسرِ تو از صد دخترِ بکر بهتر است. پیشِ فلان می‌خُسبد.» گفت «آن روز و آن شب ایمنم که پیشِ او باشد.»
  • نقل کردم از فلاسفه که «ایشان اهلِ ایمان نیستند.» یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 22:53
    کریم‌علی مرا می‌گفت که «جماعتی مرا طعنه می‌زنند که مُبتَدِعی.» گفتم «راست می‌گویند« مُبتَدِعی.» گفت «از بهرِ آن که در صورتِ ظاهرِ نماز وقتی کاهلی می‌کنم، مرا چنین می‌گویند. اکنون، مرا بگو که این حقیقتِ نماز چیست؟» «اوّلاً قومی از فلاسفه بر آنند که این همچنین سر فرو بردن و بُن برآوردن عیب است و نُقصان است.» در روی...
  • آن‌وقت قابل نبودی این رموز را یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 22:49
    اکنون، با دوست و با معشوق صبرِ من چنان بود. تا با بیگانه صبرم چه گونه باشد. میلم از اوّل با تو قوی بود، الّا می‌دیدم در مَطلَعِ سخنت که آن‌وقت قابل نبودی این رموز را. اگر گفتمی مقدور نشدی آن‌وقت و این ساعت را به زیان برده بودیمی، زیرا آن وقتت این حالت نبود.
  • لاجَرَم، سخن در من ماند. یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 22:46
    آن روز گفتی که «تو را این دردِ چشم، صفایی داده است.» خواستم سخن بارِ دیگر دردزدیدن و خاموش کردن، امّا اندرون گرم شده بود. گفتم اکنون، باز نگیرم. عَجَب است: این کسی که صاحب ذوق است، همین که ذوق با او رسید، دربندِ سخن نمی‌باشد. لاجَرَم، سخن در من ماند. زود برخاستی، من کسی دیگر را یافتم که فهمی نداشتی زیادتی، با او...
  • یافتن یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 00:34
    شده چیزی رو که قسمتی از زندگیته برای همیشه گم کرده باشی و یهویی پیداش کنی؟اا
  • من می‌روم که سر بشویم. تو چه می‌کنی؟ جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 07:10
    من می‌روم که سر بشویم. تو چه می‌کنی؟ می‌روی؟ می‌پایی؟
  • خداوند مرا به زیان برد، به ناز برآورد. جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 07:10
    این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند. گربه را که بریختی و کاسه شکستی، پدر پیشِ من نزدی و چیزی نگفتی. به خنده گفتی که «باز، چه کردی؟ نیکوست. قضایی بود، به آن گذشت. اگر نه، این بر تو آمدی یا بر من یا بر مادر.» و خداوند مرا به زیان برد، به ناز برآورد.
  • چون می‌آویزی، آن چیزی نبود، باری چیزی به قصد بکنم بیشتر. جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 07:07
    آن خوان‌سالار که اندکی بر دامنِ شاه چکانید،‌ گفت بیاویزندش. باقیِ طعام را بر جامه‌ی او فرو ریخت. خوش شد شاه و خنده‌اش گرفت که «این چون کردی؟» گفت «چون می‌آویزی، آن چیزی نبود، باری چیزی به قصد بکنم بیشتر.»
  • عَجَب، عَجَب که تو را یادِ دوستان آمد! جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 07:05
    عَجَب، عَجَب که تو را یادِ دوستان آمد! در این مَقام، هُشیار و مست مباش! شاید غَرَضِ او آن باشد. یعنی به استغراق مُقام مکن! مَقامِ عالی‌تر طلب! امّا نه. این کارِ او نیست. او همان بود که در آن بود - که چیزی دیگر نبود. اگر نه طالبِ آن بودی. او کوزه‌ی پُر است از شراب. او را فرود آورد. او پُر شراب است. نشست. آن گفت «باری،...
  • یکی بر رفت، چرخ زد که «خوش است.» و فرو رفت. جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 06:59
    جماعتی رفتند که سرِ آبِ فُرات را ببینند. دو سال راه کردند. دیدند که از سرِ کوهی برون می‌آید. یکی بر رفت، چرخ زد که «خوش است.» و فرو رفت. دیگری همین. بعضی گفتند «خدا داند ایشان را چه می‌شود؟ فروشان می‌کشد یا چیست؟» بعضی بازگشتند، خبر آوردند که «تا آنجا رسیدیم و یاران فرو رفتند. دگر نمی‌دانیم.» آوازه آوردند چنان که...
  • سوختم. طاقتِ این رنج ندارم. جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 06:53
    «سوختم. طاقتِ این رنج ندارم.» حضرت می‌فرماید که «من تو را جهتِ همین می‌دارم.» می‌گوید «یارَب، آخر سوختم. از این بنده چه می‌خواهی؟» فرمود «همین که می‌سوزی.» همان حدیثِ شکستنِ جوهر است که معشوقه گقت «جهتِ آن که تا تو بگویی چرا شکستی.» و حکمت در این زاری آن است که دریایِ رحمت می‌باید که به جوش آید. سبب زاریِ توست. تا...
  • هر روز، لابُد، چیزی بخوانَد. - اگر چه یک سطر باشد. جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 06:49
    علا را شطرنج مخر، اگر دوستِ مولانایی. او را وقتِ تحصیل است، وقتِ آن که شب نخُسبد - الّا ثلثی یا کمتر. هر روز، لابُد، چیزی بخوانَد. - اگر چه یک سطر باشد. اگر بشنود، از من برنجد. گوید «مرا در کار می‌کشد.» حق را از این دشمن می‌دارند و سخنِ حق که در کارِشان می‌کشد. بویِ کار به ایشان می‌رسد، می‌رمند. عَجَب است: بعضی را...
  • حق به دستِ من است، حق با من نیست. جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 06:46
    حق به دستِ من است، حق با من نیست. این جمله‌ی صفات که در خُطبه می‌گویی، این همه صفات من می‌بینم صفاتِ من است.
  • گویی برگ است که بر رویِ آب می‌رود جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 06:45
    رقصِ مردانِ خدا لطیف باشد و سبک - گویی برگ است که بر رویِ آب می‌رود: اندرون چون کوه و صدهزار کوه و برون چون کاه.
  • کسی که از دور در حضور باشد، خود نزدیک چه‌گونه باشد! جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 06:39
    این که دو یار پهلویِ همدگر نشینند یا مقابله‌ی همدگر و سخن گویند، چاشنیِ آن کجا و جاشنیِ نظاره‌ی از دور کجا؟ آخر، دور حجابت کند. اگرچه آن صفا داری که حجابت نکند، امّا چاشنیِ نزدیکی کو؟ کسی که از دور در حضور باشد، خود نزدیک چه‌گونه باشد!
  • Bachianas Brasileiras No. 5, Aria جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 05:47
    melody: Heitor Villa-Lobos text: Ruth Valadares Correa Tarde uma nuvem rósea lenta e transparente. Sobre o espaço, sonhadora e bela! Surge no infinito a lua docemente, Enfeitando a tarde, qual meiga donzela Que se apresta e a linda sonhadoramente, Em anseios d'alma para ficar bela Grita ao céu e a terra toda...
  • 1722
  • 1
  • ...
  • 27
  • 28
  • صفحه 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 58