تو این مدت دو تا کتاب خوندم. یکی پر ماتیسن که خوندنش واسم یه عقده شده بود. کوچیک که بودم همه خونده بودنش و به من اجازه نمیدادن بخونمش و بعد هم فراغتی نشد تا بخونمش تا حالا که از تو کتابای آیدا کشش رفتم و تو فاصله سفرم از ایران خوندمش. خوشحالم که خوندمش ولی خوب شاید زمان خودنش اون موقع بود نه الان.
دومیش مسیح باز مصلوب بود که سحرم کرد. خوب علیرغم پرداختی که میتونست خیلی بهتر انجام بشه زیبا بود. خیلی سخته یه قصه جذابیت خودش رو حفظ کنه وقتی پایان ماجرا رو میدونی. به هر حال تعجب می کنم اگر کسی بدون داشتن تجربهی عارفانهی مذهبی از این کتاب لذت زیادی ببره.