کتابی بسیار زیبا که بسیار از آن آموختم. زیبایی این کتاب فراتر از تاریخ است. سعی می کند مرحله به مرحله اجزاء را کنار هم بگذارد تا نشان دهد چگونه یک تمدن بوجود آمده است و چگونه زوال یافته. آنچه می گوید دربارهی یک تمدن ساده مثل بقیه نیست بلکه دربارهی درخشان ترین تمدن تاریخ بشری، بونان سدهی شش تا سه، است. تمدنی که بشر تا به ابد وامدار آن خواهد بود و از نشخوار باقیمانده هایش دچار هیجان و سرمستی خواهد شد.
کتاب بیش از نقل تاریخ شکافتن آن است.
شاید ده سال پیش خریده بودمش ولی تازه فهمیدم چگونه بخوانمش. کاش می شد برایت بخوانمش.
فروید با همهی هیجان زدگی، غرور و یکدندگیاش اجتناب ناپذیر است. درست است که فروید کافی نیست ولی بی شکی بسیار بسیار لازم است. اصلا مگر کسی تا کنون حتی اندکی کافی بوده است؟ مهمتر این است که به حضورت در تاریخ این همه احساس نیاز شود.
خوندن گرگ دشت به ارزشمندی یه کشف بود ولی تصادفی نبود. من وقتی خوندمش اینو فهمیدم. باور کن تصادفی نبود، برنامه ریزی شده بود. باشه، هیچ دلیلی ندارم که بهت نشون بدم که کسی الان خوندنش رو واسم برنامه ریزی کرده بود ولی این رو کاملا حس می کنم.
خوندن یونگ کمتر اتفاقی بود. خیلی وقت بود انسان و نمادهایش رو که به سفارش شایان از ایران آورده بودم که بخونم خاک می خورد ولی تو برنامهم بود. به هر حال هنوز هم نخوندمش. ولی وقتی کسی توجهم رو به موضوع اختلال شخصیت مرزی جلب کرد دوباره و دوباره نیازم رو به شناخت خودم متوجه شدم. و اگه قرار بود خودم رو از خلال کسی بشناسم اولین انتخابم یونگ بود. این شد که یونگ رو خوندم.
خوندن هسه رو خیلی اتفاقی شروع کردم، وقتی فکر کردم موقع اینه که وقت ورزش به چیزی گوش بدم. اولین و شاید تنها چیزی که روی کتاب های صوتی آیفونم توجهم رو جلب کرد سیذارتای هسه بود. دلنواز بود و عمیق. بعد رفتم سراغ کتابهای دیگش و بعد شد گرگ دشت.
همهی اینا چندان عیرعادی نبود. وقتی به فصل دوم گرگ دشت یعنی «رسالهای بر گرگ دشت » رسیدم حس غریبی پیدا کردم. ادامهی رمان این حس رو تو من ایجاد کرد که تو خودم غلت می خورم. این حس رو داد که یونگ تو این کتاب است. Self, Anima, Shadow, Persona همه اینجا جمع شده بودند. کسی با چاقوی یونگ داشت خودش رو تشریح می کرد، شاید هم داشت من رو تشریح می کرد. اینجا بود که معجزه شده بود. دو مسیر کاملا بی ربط به هم رسیده بودن. طولی نکشید که فهمیدم هسه تو دورهی قبل از نوشتن کتاب تحت روانکاوی یونگ قرار گرفته بوده و یونگ معتقد بوده که این کتاب و چند کتاب دیگه تحت تاثیر تئوری های اون نوشته شده بودن.
گرگ دشت یکی از مهمترین کتابهاییه که تو زندگیم خوندم.
Stop walking on eggshells
کشف یونگ برایم کشف دوبارهی بودن است. کشف دیوانهای است که دیوانگی را می شناسد. دوست داشتنی است، زیباست.
یکی از جذاب ترین کتاب هایی که خوندم. کتابی که یک دنیا به من آموخت.
حکایت یک قفل شده - کسی که فقط به مدد رویایش میتوان آن چیزی باشد که دوست دارد...
ادامه مطلب ...