Iranian Woman's Testimony of Rape and Torture from Human Rights in Iran on Vimeo.
خیلی وقت بود که این همه گریه نکرده بودم .... رذالت انسانی بی پابانه...
دیروز اتفاقی گذرم به سایت توانا افتاد. وقت و حوصله ی زیادی واسه نوشتن دربارهش ندارم ولی من رو نسبت به آینده ی کشورم خیلی بدبین کرد. لیست فعالین حقوق بشری که می شناختم از وکیل و روزنامهنگار و نماینده و فعال حقوق زنان و دانشجویی و .... به عنوان اعضای فعالش مطرح شده بود . ببین:
مرتضی اصلاحچی / رعنا حسینی / امین بزرگیان / آرش سبحانی / واتسلاو هاول / محمد مصطفایی/ شهلا شفیق / سعید پیوندی / زینه انوار / کیت بیگولو / عبدالکریم لاهیجی / مهرداد مشایخی / هوشنگ اسدی / رودی بختیار / رکسانا صابری / آرش نراقی / سراج الدین میردامادی / اسما خدر / آرشام پارسی /نیک آهنگ کوثر / ربیعه قدیر / نیما راشدان / روزبه میر ابراهیمی / عبد الوهاب العریض / رامى نخله / ایوان مارُویک / یانگ جیان لی / سعید قاسمی نژاد / احمد رأفت / علی افشاری / رویا برومند / مهرانگیز کار / حسن ماسالی / على اکبر موسوى / محسن سازگارا / فریبا داودی مهاجر
حالا از قول خود سایت ببین پروژه رو کی تامین مالی می کنه:
؛توانا" یکی از پروژههای مرکز آزادی خاورمیانه است و منابع مالی خود را از دفتردمکراسی، حقوق بشر و نیروی کار در وزارت خارجه آمریکا دریافت می کند. پایگاه خواهر "توانا"،موسسه آموزشی آنلاین است که برنامه آموزش الکترونیکی برای رهبران زنِ در حال ظهور در خاور میانه عربی محسوب می شود.
خدای من! یعنی قراره اینا بشن نخبگان و فعالین سیاسی ما برای تغییر حکومت؟ با این همه وابستگی؟
به خدا ما خیلی بدبختیم. از همه طرف بدبختیم. خوب و بدی نیست! داخل و خارجی نیست! همه کثافتای منفعت طلبن که که همه چیز خودشون و مملکتشون رو پای پول و قدرت میدن.
مدتهاست ماجرای عمر خضر را اینجا دنبال میکنم. نتیجهی نهایی اینکه فرق نمیکند لیبرال باشند یا محافظهکار، آمریکا باشد یا کانادا، همه آنقدر بیشرف و کثافت هستند که بچهی پانزدهسالهای را که به زور پدرش به نیرد آورده شده نه سال در زندان نظامی نگه دارند، شکنجهاش کنند تا وادار به اعتراف علیه خودش شود و چهل سال حبس بگیرد. همین ماجرا اگر در ایران اتفاق میافتاد زمین و زمان را روی سرشان میگذاشتند. بله، واقعیت امر این است که این دولتها نیستند اکثر مردم اینجا هم با این موافقند.
سروش یا به قول کیهان «عبدالکریم حاج فرج دبّاغ» بیشرم است و نمیداند تا ابد نمیتوان بر اسب وقاحت و دریدگی تاخت. ببین چه گفته:
این غریوها و داعیه ها عاقبت به آنجا انجامید که چند جلد کتاب در "روانشناسی اسلامی" و "جامعه شناسی اسلامی" و... در قم نوشته شد و چون چاه معرفتشان خشکید، دیگر از این مقوله دم نزدند و کار را به کاردانان سپردند. انصاف باید داد که ستاد انقلاب فرهنگی هم در فرونشاندن آن شعله های دانش سوز و آن یاوه های دانش ستیز نقش عظیمی داشت .
چه انصافی...
به هر حال ساختار این مجموعه و همهی دستاندرکارانِ از اوّل تا آخرش بر مبنایِ وقاحت و بیشرمی و دریدگی نهاده شده است.
طرح تحوّل اجتماعی، افزایش مالیات بازاریان، مالیات بر اررش افزوده، حذف یارانهها از جمله مواردی هستند مه فیذاته بسیار ارزشمندند و اقتصاد جامعه را به سمت پاک شدن پیش می برند. من که از اجرایی شدنشان خیلی خوشحالم. چیز دیگری که خوشحالم میکند پتانسیل آنها در افزایش نارضایتی مردمی و سعی در اصلاح وضعیت سیاسی است که منجر به تغییرات عمدهای در ساختار سیاسی کشور خواهد شد. در واقع این طرحها باعث خواهند شد که شکاف طبقاتی عمدهای که باعث عدم حمایت گروههای آسیبپذیر از جنبش مردمی شده است و متاسفانه حامیان جنبش هم با نفهمی تمام ککشان نمی گزد را سیاستهای دولت فخیمه برطرف کند و باعث همراهی این طبقات با حنبش تحول خواه شود.
مملکت باحالی است. وقتی خبر «استفاده از ظرف یکبار مصرف گیاهی اجباری شد» را می خوانی بلافاصله از خودت میپرسی: یعنی کدوم کرّهخرِ کلّهگندهای کارخونهی تولیدش رو وازد کرده؟
آزادی شیوا نظرآهاری خبر خوبی بود اما امروز که خبر اخذ وثیقهی ۵۰۰ میلیونی او را دیدم، برایم جالب بود که حالا دیگر هر مبلغی برای آزادی زندانیان سیاسی تعیین شود انگار که پول خورد باشد دست توی جیبشان می کنند و در می آورند و می دهند و آزاد می شوند. بعد که دیدم خانوادهی سارا شورد آمریکایی گفته اند که توان تامین وثیقه را ندارند موضوع برایم جالب تر شد و سعی کردم یک حساب دو دوتا چارتا بکنم ببینم اوضاع از چه قرار است.
درآمدر سرانهی متوسط آمریکایی ها چندین و چند برابر ایرانی هاست، این دیگر آمار سازمان بانک جهانی است. چطور می شود که یک آمریکایی امکان پرداخت چنین وثیقه ای را ندارد اما فعالین سیاسی ایرانی تا خیلی بیشتر از این را هم می دهند و کمتر می شود حتی اعتراضی هم بشنوی. این نشان می دهد که فعالین سیاسی و حقوق بشری ایران یا از طبقه ی فوق مرفه جامعهی ایرانی آمده اند یا اینکه توسط چنین طبقهی مرفهی تامین مالی میشوند. در هر دو صورت با توجه به اینکه جامعهی ایرانی (در مقایسه با جامعهی آمریکایی) از نظر توزیع درآمدی دچار نابرابری وجشتناکی است این موضوع بیانگر این است که شکاف طبقاتی زیادی بین این فعالین سیاسی و قشر عظیمی از جامعه وجود دارد که حتی رقم پانصد میلیون تومان برایش رویایی است. متاسفانه، این شکاف فقط یک فاصلهی مالی را بیان نمی کند بلکه توضیح دهندهی این نیز هست که چرا قشر متوسط به پایین جامعهی ایرانی همان دغدغه های جنبش های سیاسی یا حقوق بشری را ندارد.
فارغ از اینکه به چه نیتی انجام شده باشه اینکه دانشگاه آزاد از دست یه مشت فاسد غارتگر و دزد آزاد شده و سرمایهی دولتی به حساب می آد من رو سرشار از شادی کرد.