طعم دموکراسی را می شود اینجا در هنگامهی پیش انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چشید. وارد آوردن اشکال آسان است اما این از نمونههای واقعی دموکراسی است که در کشوری که مدعی امپراطوری جهان است رخ می دهد و همین نکته است که ماجرا را اینهمه مهم می کند. در کشورهای ذره بینی جهان دولتها دموکراسی را به بهانهی منافع ملی سرکوب و منهدم می کنند و اینجا در مدعی ترین کشور جهان دموکراسی بی مهابا به نقد کلیدی ترین تصمیمات ملی می پردازد.
نکتهی جالب در این انتخابات دو اولین است. اولین زن با شانس بالا و اولین سیاه. اولی شاید برای من به اندازهی دومی مهم نباشد. در کشوری که وحشیگری تا دههی شصت به حدی بوده است که از حضور سیاهان در مدارس سفید جلوگیری می کردهاند اکنون یک سیاه جوان (آن هم با نام میانی حسین) شانس بزرگ اننخابات است. در چارچوب تحولات جوامع و رشد تمدن بشری این نشانه ی بسیار خوبی است.
این روزها از Democracy Now بیشتر از همهی شبکههای خبری-تحلیلی لذت می برم. عالی است که پادکست دارند و میشود موقع دویدن روی تریدمیل دید و شنید.
مستند Taxi to the Dark Side نمونهای از روش فجیعیه که جناحی در آمریکا بهش معتقدند و ساختن و نامزد اسکار شدن این فیلم نمونهای از روشی دیگر در این جامعه است که سعی می کنه گروه اول رو شرمسار کنه و این از برکات یک دموکراسی واقعیه.
حکایت تعامل جامعهی دینی و دموکراسی حکایتی دیرپا به عمر تاریخ ادیان سازمانیافته در تاریخ بشری است، اما شاید در طول این تاریخ در دو مرحله این موضوع از اهمیت ویژهای برای جوامع برخوردار شده است و در ذهن آدمیان این جوامع برجسته گشته است. اولین مرحلهی آن در پایان قرون وسطی و سلطهی کلیسا بر زندگی جوامع غربی شروع گشته است. این مرحله از دورهی روشنگری آغاز شده و اگرچه همکنون دورهی جوانی خود را پشت سر گذاشته است ولی در عین میانسالی موضوعی مورد بحث در جوامع غربی است. اما مرحلهی دوم طی نیم قرن اخیر در جوامع اسلامی رخ داده است و هنوز نوزاد است. نمونههای آشکار این تعامل را که شاید سزاوارتر برای آن عنوان تقابل باشد میتوان در اکثر کشورهای با هویت اسلامی در آسیا یافت. این موضوع که اکثرا به عنوان زیرمجموعهای از برخورد سنت و مدرنیته در نظر گرفته می شود در جوامعی مانند ایران و افعانستان که دورهای از حکومت دینی (جمهوری اسلامی در ایران و طالبان در افغانستان) را تجربه کرده اند شکل آشکارتری به خود گرفته است. بهانهی ادامهی این مقدمه اخباری است که این روزها از حساسیتهای موجود در افغانستان در رابطه با نحوهی برخورد ارزشهای دینی توسط دینمداران و سیاستمردان منتشر می شود.
نمونههای زیر شما را به اخباری از این دست رهنمون می شوند:
خرم: سریالهای هندی بت پرستی را ترویج می کند
جنجال طلوع و دادستان افغانستان و اقدامات فراقانونی
ملاهای افغانستان خواهان اجرای علنی اعدام هستند
سنای افغانستان خواستار سانسور تلویزیونها شد
با توجه به اینکه: ۱. دولت افغانستان همکنون تحت عنوان حکومتی دموکراتیک - هر چند شکننده - شناخته می شود و ارزشهای دموکراتیک آن توسط جوامع غربی دیدهبانی می شود و ۲. مشخصا ملت افغانستان دارای دلبستگیهای مذهبی قویی میباشد و ۳. همین ملت دورهای از حاکمیت خشن مذهبی را از سر گذرانده است و به نظر میآید اکثریت تعیینکنندهی مردم افغانستان از آن دوره خاطرهای خوشایند ندارند سوالی که مطرح میشود این است که اگر شرایط به وصف موجود ادامه یابد و ساختار سیاسی فعلی افغانستان حفظ گردد سرنوشت چنین ملتی به کجا خواهد انجامید؟ درهمزیستی دموکراسی و دینمداری کدام پیروزند؟ آیا دموکراسی و ارزشهای همزاد آن همانند حقوق بشر، آزادی بیان، حقوق طبیعت و ... دین را از صحنهی اجتماع بیرون خواهند راند و جامعهای بیدین یا حداقل بیتوجه به ارزشهای دینی خواهند ساخت یا اینکه دین با تحمیل ارزشهای خود بر جامعه روند دموکراسی را از بین خواهد برد؟ سوالی که از بطن این دو سوال پدید میاید این است که روشی که حکومت مدعی دموکراسی افغانستان پیش گرفته آیا به عنوان روشی درست در متن تاریخ این کشور قضاوت خواهد شد یا خیر؟ و دیگر اینکه آیا چنین روشی در روند نیل به دموکراسی طبیعی است یا خیر؟
هر پاسخی به این سوالات داده شود مطمئنا موافقان و مخالفان زیادی خواهد داشت. مسلما بسیاری از موافقان دموکراسی تن دادن به این شرایط را مخالف اصول اولیه دموکراسی خواهند دانست و آن را بازگشتی مرتجعانه به عقب تفسیر خواهند کرد و دینمداران اصولا خواهان شرایط سختتری در قبال آزادیهای اجتماع هستند، ولی چنانچه با نگاهی تاریخی و در ظرف زمان تحول ملتها به عکسالعملهای دولت افغانستان نگریسته شود قضاوتی منصفانهتر صورت خواهد گرفت. به نظر نگارنده عکسالعملهای دولت افغانستان که گاها متناقض و عجیب دیده میشوند هم هوشمندانه و هم طبیعی هستند. این تناقض و تقابل در رفتارها و عکسالعملهای دولت در خبرهای فوق طبیعی است به دلیل اینکه ذات دولت دموکراتیک برخاسته از آمال مردم است و تناقضهای موجود در جامعه باید بتواند خود را در نمایندهی آن یعنی دولت نشان دهد و هوشمندانه است چون دولت بدون اینکه سعی کند با تظاهر به مترقی بودن رفتارهایی خوشایند ایدهآلیستهای دموکراسیخواه نشان دهد سعی میکند با تعامل با طیف فوقالعاده قدرتمند دینمداران، از نارضایتی و گرایش آنها به ضدیت افراطی با دموکراسی جلوگیری کند. به بیانی دیگر حتی اگر این دولت در مملکت دینمدار افعانستان به اصول دینی پایبند نباشد، در طی راه دراز دموکراسی، موظف است ارزشهای این مردم را پاس بدارد تا امکان پایداری خود را افزایش دهد. البته دولت دموکراتیک در واقع در عین رعایت یا حداقل تظاهر به پاسداشت اصول مورد احترام مردمش، لازم است اصل نهادین دموکراسی یعنی احترام به حق اقلیتها را نیز مورد نظر قرار دهد و این امری است که دولت افغانستان در حد مقدورات خود به آن دست یازیده است.
از آن جملهی این موارد اجازهی فعالیت آزادانه به رسانهها در عین کنترل موردی آنها برای اطفای آتش حساسیتهاست. در اینجا به عنوان یک مطالعهی موردی در رفتار حکومت افغانستان میتوان به موضوع عبدالرحمن اشاره کرد:
محکومیت عبدالرحمن نمایشی از پایبندی حکومت افغان به ارزشهای مهم برای بخش تاثیرگذار رهبران دینی و آزادی مخفیانه و فراری دادن وی نشانهای از تعهد دولت افغانستان به اصول دموکراسی است. مسلما مخالفت مستقیم دولت افغانستان با رای دادگاه تاثیری جز متزلزل نمودن پایههای نازک دموکراسی در جامعهی فوق حساس افعانستان نمیداشت ولی تدبیر هوشمندانهی دولت باعث شد تا بتواند از این بحران کوتاهمدت به سلامت گذشته و آن را تبدیل به تقابلی فراگیر ننماید.
ادامه دارد