شنبه با دوچرخه از کلگری تا بنف رو رفتم دوباره بعد از مدتها، تبدیلش کردم به فاندریزینگ، خیلی خوب بود، باسنم داغون شد البته، جیغ می زدم.
این مصاحبه ی گوگوش نشون داد چه گندخونه ایه دنیای سینما و هنر ایران! خودش و همه ی کسانی که اسم می بره کثافت ازشون می باره.
دو تا بغض بزرگ پشت این همه کار پنهان شده که فقط دنبال سوراخی هستن که بریزن بیرون، مامان، محمدرضا
یادم نمیادیه هویی انقده سرم شلوغ شده باشه. شهین بیجاره هم مجبوره همه ش تو خونه بمونه.
خوب از فیس بوک و اینستا و توییتر مدتیه بریدم. مونده واتس اپ که به خاطر تلفن هایی که از ایران میشه نمیشه برید و دوستانی که بهشون بر می خوره جواب مسیج هاشون رو ندی.
بعد از مدتی که حذر می کردم به خاطر حالم، دوباره مادرای آبان رو دیدم و گریستم. خجالت کشیدم از خودشون و بچه هاشون