چی شدم، نمی دونم اما به قدری سخت پسند شدم که کمتر فیلمی از فیلم های معروف دنیا درگیرم می کنه. خیلی وقته سینمای دو قرونی ایران رو ول کردم و از خودم ناراحتم که روزگاری دنبالش می کردم.
ای رو ابراهیم نوشته بود که حیفم اومد ثبتش نکنم، نوع گفتنش بی نظیر دردناک بود:
عکس فوق مادر محمد و کاظم از دوستان دوران راهنمایی من بود. نمی دونم یادتون هست یک ماشین مهمات توی جاده شوش عمله تصادف کرد و اتیش گرفت و گلوله هاش توی منطقه پخش شد یا نه؟ دوستان من محمد و کاظم قصد داشتن یکی از گلوله ها را از بیابون بیارن پایگاه تحویل بدن که از دستشون افتاد و به جز خودشون که تیکه تیکه شدن سه نفر دیگه هم کشته شدن و دو نفر هم شدیدا مجروح شدن که همگی از دانش آموزان مدرسه راهنمایی عمله بودن. یدالله هم از روی دکل افتاد و شهید شد بعد از جنگ هم.
یدالله از روی دکل چی افتاد؟ تو جنگ؟
نه یدالله بعد از جنگ در هنگام سربازی از روی دکل افتاد ...چون برادرش عبدالله جزو مجاهدین بود و اون موقعه زندان بود می گفتن از روی دکل پرتش کردن پایین
کلا این خانواده ۴ تا پسر داشت که ۳ تا کشته شدن بزرگه هم ۱۵ سال زندان بود
تازه خانواده اون ۳ نفر نسبت به این خانواده دید خیلی بدی داشتن و کشته شدن بچه هاشون رو به گردن این خانواده انداخته بودن
دارم این ماجرا رو گوش می دم. فکر می کنی آدمای معمولی با مارکتینگ و موی بلوند خر می شن می بینی نه خرپول ها هم راحت با این چیزا خر می شن، تازه گنده هم خر می شن. الیزابت خانم انترپرونر سیلیکون ولی حتی صداش رو هم عوض کرده بوده.