-
Dogville
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 09:47
داگ ویل رو بعد از چندین سال برای بار دوم دیدم. اینبار واسم جالبتر بود. از طراحی صحنه ی استثنایی و بازی زیبای نیکول کیدمن که بگذریم پیغام های این دفعه ش واسم خیلی عمیق تر بودن. اینکه انسان ها (به مفهوم عام) می تونن به هر رذالتی تن بدن و این موضوع رو واسه خودشون به راحتی توجیه کنن مشخصا از پیام های اصلی این فیلم-نمایش...
-
بینوایان
پنجشنبه 14 دیماه سال 1391 02:48
کی فکرش رو می کرد بشه هنوز هم بینوایان رو دید و لذت برد؟ معلومه، من، من کله گنده که با اشتیاق رفتم تا ببینمش. فیلم خوبی بود. اگه رو دیالوگاش کار می شد می تونست خیلی بهتر بشه. تناردیه ها عالی کار شده بودن. آخرین وداع ماریوس با دوستانش خیلی زیبا بود و عالی هم بازی کرده بود. به هر حال قیافه ی کاملا آمریکاییش اصلا به...
-
خنگ
پنجشنبه 7 دیماه سال 1391 23:28
هیچی بدتر از این نیست که احساس کنی داری خنگ می شی ...
-
مستاصل
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 23:07
این روزا انقده چیز واسه یاد گرفتن دور و ورم ریخته که مات و مبهوت وسطشون موندم که کدوم مهمتره. همه ش دارم به خودم فحش می دم که زندگیم بی مصرفه به خاطر اینکه خیلی چیزا رو نمی دونم. واقعیت اینه که اگه فقط برای کسی مثل من یه دلیل واسه زندگی وجود داشته باشه یاد گرفتنه. زندگی واسه همه ی کارایی که میشه توش کرد خیلی اضافه و...
-
کودکان سرزمینم، زیباترین هایند
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 05:08
-
خسته - سید مهدی موسوی
شنبه 18 آذرماه سال 1391 23:52
خواستم داد شوم... گرچه لبم دوخته است خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است خواستم جیغ شوم، گریه ی بی شرط شوم خواستم از همه ی مرحله ها پرت شوم وسط گریه ی من رقص جنوبی کردیم کامپیوتر شدم و بازی ِ خوبی کردیم کسی از گوشی مشغول، به من می خندید آخر مرحله شد، غول به من می خندید! دل به تغییر، به تحقیر، به زندان دادم وسط تلویزیون...
-
بنویسم...
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 00:51
دلم می خواد بخونم، بنویسم...
-
بار تن
جمعه 7 مهرماه سال 1391 02:09
من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم من عاشق آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم این شعر مرا دیوانه کرده ...
-
...
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 05:15
این روزها منتظرم. منتظر تو. بی تابانه.
-
کاش
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1391 00:31
کاش بمیرم....
-
نفس
جمعه 20 مردادماه سال 1391 02:59
نــفــس بـرآمـــد و کــام از تـــو بــر نـمــی آیـد فـغـــان ؛ کـه بـخـت مـن از خواب در نمی آیـد صــبـا بـه چـشـم مـن انـداخـت خاکی از کویش کــــه آبِ زنــدگـــیام در نــظــــر نــمــی آیــد قـــدِ بـلــنــد تــو را تــا بــه بـــر نــمــی گـیـرم درخــت کـام و مـــرادم بــه بَـــر نــمــی آیــــد مـگــر بــه روی...
-
مست
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 04:39
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من، دیوانه ام، مستم باز می لرزد دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم ای نخورده مست لحظه ی دیدار نزدیک است
-
روشنک
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 03:24
مرگ روشنک بی اختیار اندوهناکم کرد چنانکه مرگ مرضیه. بعضی صداها نباید بروند، نباید بروند، باید بمانند. روشنک بی شک بهترین شعرخوان ایران بود و خواهد بود. صدای او صدای آسمان بود. همانطور که ترکیب شجریان با حافظ معجزه می آفریند، صدای او شعر فارسی را به عرش می برد. اما چرا او اینهمه خجالتی و گمنام بود؟
-
مرگ روشنک
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 03:03
مرگ روشنک بی اختیار اندوهناکم کرد چنانکه مرگ مرضیه. بعضی صداها نباید بروند، نباید بروند، باید بمانند. روشنک بی شک بهترین شعرخوان ایران بود و خواهد بود. صدای او صدای آسمان بود. همانطور که ترکیب شجریان با حافظ معجزه می آفریند، صدای او شعر فارسی را به عرش می برد. اما چرا او اینهمه خجالتی و گمنام بود؟
-
سه بوسه
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 04:33
هزار جهد بکردم که یار من باشی مُرادبخشِ دلِ بیقرارِ من باشی چراغِ دیده شب زندهدار من گردی انیسِ خاطرِ امیدوار من باشی چو خسروان ملاحت به بندگان نازند تو در میانه خداوندگار من باشی از آن عَقیق که خونین دلم ز عشوه او اگر کنم گِلِهای غمگسار من باشی در آن چمن که بُتان دست عاشقان گیرند گرت ز دست برآید نگار من باشی شبی...
-
دلم، دلم...
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 20:43
می دونی چقده گریه نکردم؟ خیلی وقته... دلم داره می ترکه... دلم کلی گریه می خواد... دلم خسته س... دلم می خواد کلی گریه کنم و بعد بخوابم تا ابد.... دلم حافط می خواد، مولانا، شمس، شاملو... دلم بارون می خواد، خیس شدن... دلم بابا رو می خواد ... دلم خسته س، تنگه ... دلم خودم رو می خواد که این روزا حسابی گمش کردم... دلم گریه...
-
...
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 09:45
کاشکی ...
-
احمق
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 09:41
نمی دونم وقتی جایی کسی منتظرم نیست چرا واسه رفتن هیچان زده ام؟ چرا من همیشه احمقم؟
-
خبرت هست؟
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 03:00
امروز به فضل حق، چیز دگر است این دل امروز برون از خود، اندر سفر است این دل گر بود شکسته دل، از زحمت آب و گل امروز در این منزل، صد چون قمر است این دل گر از خبری دل را، بوده ست بری دل را امروز در این محفل، جمله خبر است این دل
-
کودکان سوریه، کودکان من
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 19:16
دستانت را به من بده. در آغوشم بیا. بگذار با هم به خاک سپرده شویم. چرا نباید مرد؟ روزی خواهد آمد که کودکان سرزمینم نیز اینگونه روی این سنگ های سفید دراز بکشند. نمی دانم قاتلشان که خواهد بود... قدرت پرستان فاسد کشورم یا دشمنان چپاولگرش... هر کدام باشد تعجب نخواهم کرد... روزی خواهد آمد.... و کاش من هم نباشم.... کاش مرا...
-
باز
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 04:42
چی باعث میشه وقتی که می دونم تموم شدم باز بخوام شروع کنم؟ وقتی دلم یه خواب ابدی می خواد سعی کنم دوباره چشام رو باز کنم؟ تو؟ بارون؟ خورشید؟ بهار؟ تو؟ خوابم میاد... من خوابم میاد... خیلی خوابم میاد...
-
باز
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 04:42
چی باعث میشه وقتی که می دونم تموم شدم باز بخوام شروع کنم؟ وقتی دلم یه خواب ابدی می خواد سعی کنم دوباره چشام رو باز کنم؟ تو؟ بارون؟ خورشید؟ بهار؟ تو؟ خوابم میاد... من خوابم میاد... خیلی خوابم میاد...
-
خسته
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1391 19:19
من چقد خسته م .... خسته ...
-
آخر خط
شنبه 6 خردادماه سال 1391 00:25
ساعت دوازده شب گذشته. اتوبوس چند دقیقه توقف داره. شاید دوازده سیزده سالش باشه. یه پیرهن آستین حلقه و یه شورت تنشه. میاد همون اول اتوبوس میشینه. خیلی دقت نمی کنم به پسر و دختری که پشت سر من می شینن. ولی صداشون که خوندنم رو به هم می زنه مجبور می شم بهشون گوش بدم. پسره میگه یه لحظه می رم با این دختره حرف بزنم. میره کنارش...
-
شعبان بی مخ و اوباشش بر در خانه ی مصدق
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1391 19:07
-
I will always love you - Whitney Houston
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 22:50
-
Hurt - Christina Aguilera
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 11:19
-
...
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 09:27
دلم، دلم، دلم ...
-
...
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1391 23:52
...
-
لاکان - داریان لیدر، جودی کرووز، ت: محمدرضا پرهیزگار
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1391 23:19
این دومین کتابی است که از این نوع می خوانک: علمی است که به شکل کمیک استریپ نوشته شده و احتمالا آخرین کتاب خواهد بود. نکته ای که در این دو کتاب دیده ام این است که شکل ها تقریبا هیچ کمکی به درک مطلب نمی کنند و من ترجیح می دهم فقط متن ها را بخوانم و توجهی به شکل ها نکنم. از طرفی به دلیل اینکه متن ها در شکل قرار گرفته اند...