یاد بعضی نفرات...


یاد بعضی نفرات
روشنم می دارد.
... 

...

قوتم می بخشد،
راه می اندازد،
و اجاق ِکهن ِسردِ سرایم
گرم می آید از گرمی ِعالی دم شان.


نام بعضی نفرات
رزق روحم شده است.
وقت هر دل تنگی
سوی شان دارم دست
جراتم می بخشد
روشنم می دارد.


نیما یوشیج

هنر و انسانیت

این چند روز ویدیوی امتناع مارلون براندو از پذیرش اسکار رو به دلیل اعتراضش به پایمال کردن حقوق سرخپوستان چندین و چندبار دیدم و هیچوقت نشده که اشکام جاری نشن.  بزرگ بودن سخته، واقعا سخت.  

 

  

و این سخنرانی کاملی است که ساچین پرکوچک از طرف براندو ادا کرد. 

 

That Unfinished Oscar Speech

By MARLON BRANDO

BEVERLY HILLS, Calif. -- For 200 years we have said to the Indian people who are fighting for their land, their life, their families and their right to be free: ''Lay down your arms, my friends, and then we will remain together. Only if you lay down your arms, my friends, can we then talk of peace and come to an agreement which will be good for you.''

When they laid down their arms, we murdered them. We lied to them. We cheated them out of their lands. We starved them into signing fraudulent agreements that we called treaties which we never kept. We turned them into beggars on a continent that gave life for as long as life can remember. And by any interpretation of history, however twisted, we did not do right. We were not lawful nor were we just in what we did. For them, we do not have to restore these people, we do not have to live up to some agreements, because it is given to us by virtue of our power to attack the rights of others, to take their property, to take their lives when they are trying to defend their land and liberty, and to make their virtues a crime and our own vices virtues.

But there is one thing which is beyond the reach of this perversity and that is the tremendous verdict of history. And history will surely judge us. But do we care? What kind of moral schizophrenia is it that allows us to shout at the top of our national voice for all the world to hear that we live up to our commitment when every page of history and when all the thirsty, starving, humiliating days and nights of the last 100 years in the lives of the American Indian contradict that voice?

It would seem that the respect for principle and the love of one's neighbor have become dysfunctional in this country of ours, and that all we have done, all that we have succeeded in accomplishing with our power is simply annihilating the hopes of the newborn countries in this world, as well as friends and enemies alike, that we're not humane, and that we do not live up to our agreements.

Perhaps at this moment you are saying to yourself what the hell has all this got to do with the Academy Awards? Why is this woman standing up here, ruining our evening, invading our lives with things that don't concern us, and that we don't care about? Wasting our time and money and intruding in our homes.

I think the answer to those unspoken questions is that the motion picture community has been as responsible as any for degrading the Indian and making a mockery of his character, describing his as savage, hostile and evil. It's hard enough for children to grow up in this world. When Indian children watch television, and they watch films, and when they see their race depicted as they are in films, their minds become injured in ways we can never know.

Recently there have been a few faltering steps to correct this situation, but too faltering and too few, so I, as a member in this profession, do not feel that I can as a citizen of the United States accept an award here tonight. I think awards in this country at this time are inappropriate to be received or given until the condition of the American Indian is drastically altered. If we are not our brother's keeper, at least let us not be his executioner.

I would have been here tonight to speak to you directly, but I felt that perhaps I could be of better use if I went to Wounded Knee to help forestall in whatever way I can the establishment of a peace which would be dishonorable as long as the rivers shall run and the grass shall grow.

I would hope that those who are listening would not look upon this as a rude intrusion, but as an earnest effort to focus attention on an issue that might very well determine whether or not this country has the right to say from this point forward we believe in the inalienable rights of all people to remain free and independent on lands that have supported their life beyond living memory.

Thank you for your kindness and your courtesy to Miss Littlefeather. Thank you and good night.

هوش و انتخابات ها

سه  چهار سال پیش که یه بابایی اینجا گفت خیلی احتمال حمله با ایران به خاطر برنامه اتمیش هست و حکومت هم اصلا کوتاه نمیاد. گفتم نگران نباش. جمهوری اسلامی باهوشتر از اونه که بزاره کسی بهش حمله کنه. بازی رو تا جای بی خطرش انجام می ده و ریسک ها رو خیلی خوب می شناسه.

 

حالا دیگه دوست و دشمن مجبورن اعتراف کنن جمهوری اسلامی تو این چندین سال اخیر یکی از بهترین سیاست های بین المللی رو در جهت حفظ مصالح نظام پیاده کرده.  

 

- جمهوری اسلامی تو بحرانی ترین دوره های حیاتش که پس از یازده سپتامبر و حمله به افغانستان بود با داشتن رفتار متفاوتی (سیاست خاتمی) تونست با توجه به ایجاد چهره ی دوگانه ای از جمهوری اسلامی ایران رو بی خطر تر از عراق نشون بده. ارسال اطلاعات غلط به آمریکا تونست حمله به عراق رو توجیه کنه. و بعد حضور فعال نظامی و امنیتی ایران در عراق آمریکا رو به حدی زمینگیر کرد که نتونه به حمله با ایران فکر کنه. 

 

- روی کار آوردن احمدی نژاد یکی از مهمترین سیاست های نظام بود. مرد یک دنده و کله شق و مقتدری که تونست در عرصه‌ی داخلی و بین المللی کارهایی رو بکنه که کسی دیگه جراتش رو نداشت. کسی که لازمه‌ی رفتار بین المللی و داخلی بود. ایران تجلیل ریسک خیلی دقیقی کرد و در حالی که روی لبه‌ی تیغ می رفت تونست تعادل خودش رو حفظ کنه. کار به جایی رسید که ایران به برنامه‌ی خودش برای به دست آوردن بمب اتم ادامه میده بدون اینکه کسی حتی حرف از حمله‌ی نظامی بزنه. 

 

- اما حالا بازی داره تغییر می کنه. کنار رفتن بوش و روی کار اومدن اوباما ایران رو با وضعیت بغرنجی روبرو کرد. اوباما بوش نیست که سیاست هاش انگ بخورن. اوباما مشخصا داره یه برنامه‌ی دقیق برای کنترل ایران طراحی می کنه. اوباما دستش رو تا حالا رو نکرده. اوباما انقده محبوبیت داره که حتی اگه مراکز اتمی رو هم بمباران کنه همه بگن حق داشته. اوباما پیچیده است. همه‌ی اینها نظام ایران رو شدیدا نگران کرده. شاید تردید عمده‌ای که نظام در کاندید شدن یا نشدن خاتمی داشت به دلیل این تردید بود. به همین دلیل بود که خاتمی اعلام کاندیداتوریش رو تا پس از انتخابات آمریکا به تعویق انداخت.  اما چون آمریکا دستش رو رو نکرد مجبور شد بالاخره بیاد وسط.  البته توجیه اصلی اینه که احمدی نژاد مهره‌ی خوبی در مقابل بوش بود، اما دربرابر شخصیت دموکرات و مردمی مثل اوباما خیلی کم میاره. به همین خاطره که خاتمی به عنوان یه مهره‌ی به درد بخور بروز می کنه.

 

حالا جمهوری اسلامی سعی می کنه تو دستش همه ورقی داشته باشه تا اگه لازم شد با توجه به سیاست های آمریکا که مجبورن مشخص شن هر کدوم رو که خواست بازی کنه.  

 

به هر حال یه جنگ هوش تو این چندین و چند مدت بین ایران و آمریکا انجام می شده و تا حالا به نظر میاد سران فوق العاده باهوش جمهوری اسلامی برنده شدن. بزارید ببینیم تو آینده چه جوری با ورق هاشون بازی می کنن. من که این همه هوش رو تحسین می کنم.

-

Wrestler - Centre Theatre

 

 

پسر اومد اول صف جلوی من به دختر پشت گیشه گفت: Is this Wrestler with Mickey Rourke ? دختر گفت بله. پسر چشماش برق زدن و با هیجان رفت آخر صف ایستاد.  

از فیلمای زیبایی که تا حالا دیدم. فیلمی که همه‌ی آدماش واقعی بودن. هیچ قهرمانی توش نبود. بازی وحشتناک زیبای میکی رورک! من بازی شان پن رو هنوز ندیدم ولی نمی تونم باور کنم بهتر از میکی بازی کرده. نقش مکمل Wrestler که یه Stripper بود بیانگر زندگی آدمایی بود که با عرصه‌ی وجودشون و بدنهاشون زندگی می کنن و اجتماعی که فقط دوست داره اونها رو در هنگام بدن فروشی و درد ببینه و لذت ببره بدون اینکه بخواد به زندگی واقعیشون وارد شه. وارد شدن به پیچیدگی شخصیتی این آدما کار هر کسی نیست.  

 

نمادگرایی آمریکا (میکی و نشون دادن پرچم آمریکا) و ایران (آیت الله+ دکتر مویدی زاده) جالب بود.

خفه!

من باید خفه شم. باشه خفه میشم.

How to read a painting, Patrick De Rynck

 

 

یکی از جذاب ترین کتاب هایی که خوندم. کتابی که یک دنیا به من آموخت.

لولی دیوانه

ای لولیان، ای لولیان، یک لولی‌ای دیوانه شد 

طشتش فتاد از بام ما، نک سوی مجنون‌خانه شد

چیزی به نام ...

خبر چرندی شنیدم. هر روز بیشتر می فهمم چیزی به نام .... 

 

خسته‌م. از همه چیز... 

 

 

 

از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.

Amati Quartet, American Odissy - Convocation Hall

  

 

, February 22 nd, 1:00 pm, Convocation Hall

“An American Odyssey” 

 

 

Hovhaness – Four Bagatelles, Op. 30 

Glass – String Quartet No. 4 ‘Buczak’

Barber – Adagio 

 

 Gershwin – Lullaby 

Haydn – String Quartet in E major, Op. 54, No. 3

 

مهر ماه در قبا و رشک خورشید چاک‌جامه - حافظ

از دیده خون دل همه بر روی ما رود 

بر روی ما ز دیده چه گویم چها رود  

ما در درون سینه هوایی نفهته‌ایم 

بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود 

بر خاک راه یار نهادیم روی خویش 

بر روی ما رواست اگر آشنا رود 

سیل است آب دیده و بر هرکه بگذرد 

گر خود دلش ز سنگ بود هم زجا رود 

ما را به‌ آب دیده شب و روز ماجراست 

زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود 

خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک 

گر ماه مهرپرور من در قبا رود 

حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل 

چون صوفیان صومعه‌دار از صفا رود