آخرشه

همون طور که از 96 می گم ناقوس مرگ این سیستم به صدا در اومده و راهی براش نمونده. شاید فقط یک راه: کره ی شمالی شدن، هیچ راه دیگه ای نیست. حالا سوال اینه میشه اون سیستم رو اینجا پیاده کرد؟ احتمالا نه، نه فقط به دلیل مردم، بلکه به دلیل هزارفامیل حاجمت که باعث توزیع قدرت شده و تمرکزی رو که در کره ی شمالی هست از بین برده. همون هزار فامیلی که با فساد و کثافت به حیاتش ادامه می ده و پول رو می فرسته توله هاش تو غرب ذخیره کنن براش نمی تونن اجازه بده سیستم متمرکز کمره ی شمالی ایجاد شه.


حالا چرا این جوری شد؟ فقط یه دلیل! اینکه مردم از اینکه از ستون این رییس جمهور اصلاح طلب به یه لجن اصلاح طلب بپرن دست ورداشتن. شعارهاشون از احمقانه هایی مثل یا حسین میر حسین شد آخوند باید گم بشه. این شاید بهترین موقعی بود که مثال در ناامیدی بسی امید است مفهوم خودش رو در سطح اجتماعی نشون داد. مردم از روباه صفت های دزد های کثیف اصلاج طلب که داشتن بیست سال فریبشون می دادن ناامید شدن و امید کاذب بهشون رو از دست دادن و تونستن  امید واقعی رو به تفییر پیدا کنن. 


طبقه ی بی شعور متوسط و تحصیلکرده و دانشجو و روشنفکر که تو سال 57 انقلاب کرده بود و ایران رو به قهقرا برده بود و تو دوره ی اصلاحات تمام تلاشش رو کرده بود تا  وضع فاسد موجود رو حفظ کنه هنوز هم داره می لنگه تا به طبقه ی باشعور و محروم ایران بپیونده. احمق ها تا خودشون وارد این گروه نشدن داشتن ازشون بد گویی می کردن به اسم گرسنگان و حاشیه نشینان.   

گوگوش

این مصاحبه ی گوگوش نشون داد چه گندخونه ایه دنیای سینما و هنر ایران! خودش و همه ی کسانی که اسم می بره کثافت ازشون می باره. 

دو بغض

دو تا بغض بزرگ  پشت این همه کار پنهان شده که فقط دنبال سوراخی هستن که بریزن بیرون، مامان، محمدرضا

شنا

امروز شنا کرد، کاملا شنا کرد.چندین متر رو راحت می رفت. کلا چار پنج جلسه نیست می برمش بیشتر برای بازی اون هم با فاصله، دختره شجاعه! قویه! گوش می کنه! انجام می ده! نمی ترسه! کوتاه نمی آد تا کامل انجام نده. همون دومین بار که بردمش جلیقه رو انداخت اونور گفت نمی خواد. وقتی بهش گفتم نباید از آب بترسه، گوش داد. دختریه که آرزوش رو داشتم، قوی و شجاع، مهربون و خوب، ناز و با مزه. 

کار

کمرم داره می شکنه زیر کار زیاد، دیگه هیچوقت انقده پروژه نمی گیرم. چقدر عالیه که تو سوشیال میدیا نیستم