ترانهی ال جالسون تحت عنوان برادر می توانی یک ده سنتی ببخشی؟ از آن ترانههایی است که قلب ضعیف کسیی مثل من را جریحه دار کند و چشمان تشنهام را به قطره اشکی مهمان.
ترانه در سال ۱۹۳۲ در اوج رکود بزرگ اقتصادی آمریکا سروده شده و با ظرافت و سادگی دردهای طبقهی کارگر را در دورههای سخت یادآوری می کند. ترانه از آن پس به عنوان سرود نمادین رکود اقتصادی شناخته می شود. رکودی که وقتی رخ می دهد صدمه ای به ثروتمندان نمی زند اما ضعیفان را خرد می کند.
Brother, can you spare me a dime?
They used to tell me I was building a dream
And so I followed the mob.
When there was earth to plow or guns to bear,
I was always there, right on the job.
They used to tell me I was building a dream
With peace and glory ahead --
Why should I be standing in line, just waiting for bread?Once I built a railroad, I made it run,
Made it race against time.
Once I built a railroad, now it's done --
Brother, can you spare a dime?Once I built a tower, up to the sun,
brick and rivet and lime.
Once I built a tower, now it's done --
Brother, can you spare a dime?Once in khaki suits, gee, we looked swell
Full of that Yankee Doodle-de-dum.
Half a million boots went slogging through hell,
And I was the kid with the drum.Say, don't you remember they called me Al,
It was Al all the time.
Why don't you remember, I'm your pal --
Say, buddy, can you spare a dime?Once in khaki suits, ah, gee, we looked swell
Full of that Yankee Doodle-de-dum.
Half a million boots went slogging through hell,
And I was the kid with the drum.Say, don't you remember they called me Al,
It was Al all the time.
Why don't you remember, I'm your pal --
Buddy, can you spare a dime?
هیچ اثری، نه از جنس شعر، نه از جنس نوشته، نه از جنس موسیقی، نمی تواند بیش از این نقاشی ونگوگ این روزهای مرا به این کاملی و خلاصهگی توصیف کند. چقدر روزهای آخر من و او به هم نزدیکند.
روزگار غریبی است ... هیچوقت فکرشم نمی کردم به این روز بیفتم... گیجم...
علیرغم اینکه همیشه اجراهای بچه های دانشگاه بسیار عالی بود این یکی به دلم ننشست. دستکاری لباس ها و آوردنشون به دههی شصت. تغییر نقشای مردونه به زنونه بدون در نظر گرفتن تغییرات کافی، بعضی بازی های نسبتا ضعیف از مشکلاتش بودن. ولی به هر حال شکسپیر بود و شنیدنی و دیدنی.
نمی دونم شاید هم تمام این عیب و ایرادا به حال خراب من برگرده.
شاید عقدهی دیدن کامل فریدا برای همیشه به دلم بمونه. اولین بار تو اوشو ریسورت تو هند بود که کمی از فیلم رو دیدم و محوش شدم. یادم نمیاد چی شد که نتونستم کامل ببینمش. امشب که با حال خرابم بیدار شدم دیدم که سی بی سی داره پخشش می کنه. فقط تونستم آخراش رو ببینم. ولی باید پیداش کنم و کامل ببینمش. حتما! بعد از فریدا از شدت درد نتونستم خونه بمونم. یه قهوه و کلوچه از تیمیز گرفتم و اومدم دانشگاه. شاید زندگی فریدا و نقاشی هاش کتاب بعدی باشه که بخونم.
بعد از چندین روز این جریان حاملگی کلاه قرمزی باعث شد غش غش بخندم اما هیچی از دردهام کم نشد. انقده درد می کشم که دوست دارم همین الان بمیرم.
این سه روزه خیلی بدحالم. باز این همای مرگ بر سرم نشسته است.
امروز روز جهانی آب بود. متاسفانه در کنفرانس وزیران در استانبول (پنجمین گفتگوی سالانهی آب) آب به عنوان حق بشری شناخته نشد و به عنوان نیاز بشری روش تاکید شد. آمریکا، برزیل و مصر کشورهای عمدهی مخالف شناختن آب به عنوان حق بشری بودن. ترکیب این کشورها هم نشون میده که دلایل هم کاملا سیاسی و اقتصادی بودند. در صورت شناخته شدن آب به عنوان حق بشری دیگه این کشورها قادر نخواهند بود منابع رو فقط برای خودشون نگه دارن و مجبورن به کشورهای همسایه هم آب بدن.
الان یک میلیارد از مردم دنیا دسترسی به آب تمیز ندارن و دو و نیم میلیارد هم آب برای بهداشت در دسترس ندارن و این روندیه که داره ادامه پیدا می کنه. تا سال ۲۰۳۰ نصف مردم دنیا با مشکل کمبود آب مواجه خواهند بود.
Conductors Yariv Aloni and Wayne Toews
Guest Artist Youth Orchestra