روایت عکس و روایت عکاس

 قطعا شما همه این عکس را دیده‌اید و همه همین احساسی را داشته اید که من داشته ام و این احساس فراگیر باعث شده این عکس مشهورترین عکس جنگ ویتنام شود، عکاس آن برنده‌ی پولیتزر شود و تبدیل شود به سوخت حرکت های ضد جنگ در طی جنگ ویتنام.

 

 

بگذارید چند سوال هم بپرسیم، این آدمها کیستند؟ 

تاریخ عکس اول فوریه ۱۹۶۸ است. چهل سال گذشته است. مکان سایگون پایتخت ویتنام جنوبی است. آنکه هدف گلوله است نگوین وان لم یک زندانی ویت کنگ است، و آنکه هفت‌تیر به دست دارد؟ ژنرال نگوین نگوک لوان رییس پلیس ملی جمهوری ویتنام [جنوبی] است. عکاس ادی آدامز است که عکاس آسوشیتد پرس بوده است.  فیلم ماجرا نیز توسط خبرنگار NBC، وو سو، تهیه شد ولی این عکس ادی آدامز بود که در ذهن‌ها ماندگار شد.

 

روایت عکس را همه می دانیم، ساده است: ژنرال نزد ما منفور است، شاید منفورترین فرد جنگ ویتنام، منفورتر از همه‌ی سربازان آمریکایی جنگ. ولی هیچ شده روایت عکاس را هم شنیده باشیم؟ نه! شاید نمی دانیم که روایتی داشته، شاید هم نمی خواهیم که بدانیم، آنچه را که دوست داریم بدانیم عکس گفته است.

و اما روایت عکاس:

ادی می گوید که وقتی دیده است که چند سرباز ویتنام جنوبی این ویت‌کنگ زندانی را همراهی می کنند گمان برده است که می خواهند او را داخل یک واگن ببرند، به ناگهان لوان هفت‌تیرش را به سمت سر مرد نشانه می رود و در این لحظه ادی عکس می گیرد. عکاس می گوید: "ابتدا فکر می کردم می خواهد زندانی را تهدید کند و از آنها عکس گرفتم، ولی فکرش را هم نمی کردم که به او شلیک کند". سپس ژنرال به سمت او و گروه NBC بر می گردد و می گوید: "آنها بسیاری از مردم شما و مردان مرا کشته‌اند" و دور می شود.

پس از شهرت جهانی عکس، اسوشیتد پرس از ادی خواست تا به ژنرال منفور نزدیکتر شود، و ادی دریافت که این فرد منفور در جمع یارانش به عنوان یک قهرمان شناخته می شده است. او دریافت که بر خلاف افسانه‌ها او به خاطر پیشرفت در ویتنام جنوبی می جنگیده است، برای تغییر نکردن آنچه داشته اند و قرار بوده به دست ویت کنگ ها تغییر کند.  حداقل در هنگ او سربازانی بوده‌اند که واقعا به خاطر آنچه می خواسته‌اند می جنگیده‌اند. بنابر منابع ویتنام جنوبی درست قبل از لحظه‌ی عکس تعدادی از مردانش به خاک و خون غلطیده بودند. یکی از آنها در خانه با زن و فرزندش بود و ویت‌کنگ‌ها در تعطیلات تت که موعد آتش بس بود به خانه‌اش حمله کرده بودند. بسیاری از اهالی ویتنام جنوبی که کشته می شدند بی دفاع و غیرمسلح بودند. پس از تصرف مجدد یک منطقه توسط نیروهای آمریکا گور جمعی با سه هزار جسد به دست آمد. ولی در آن زمان کسی به یان موضوع توجه نداشت، در آن زمان فقط ژنرال بود که محکوم می شد حتی بیش از نیروهای آمریکایی، حتی در آمریکا.

آدامز در مجله‌ی تایم نوشت:«ژنرال ویت‌کنگ را کشت و من با دوربینم ژنرال را کشتم. هنوز هم عکس‌ها قدرتمندترین سلاح‌ها در دنیا هستند. مردم آنها را باور دارند، اما عکس‌ها دروغ می‌گویند، حتی بدون اینکه دستکاری شوند. آنها نیم-جقیقتند. آنچه این عکس نگفت این بود: ' شما چه می کردید اگر در آن زمان ومکان به جای ژنرال بودید، و این آدم به اصطلاح بد را بعد از اینکه یکی، دوتا یا سه تا از سربازان‌تان  را کشته بود دستگیر می کردید؟'»

 

ژنرال نگوین نگوک لوان

 

و اما سرنوشت ژنرال:

نگویان ۴۵ ساله در ۱۹۷۵ وقتی که سایگون سقوط کرد به آمریکا پناهنده شد. به بروک در ویرجینیا مهاحرت کرد و یک رستوران باز کرد. در سال ۱۹۹۱ وقتی هویت واقعی او در پی نصب کاغذی تحت عنوان 'می دانیم که هستی' بر روی درب دستشویی رستورانش نصب شد، معلوم گردید در پی تظاهرات عمومی مجبور شد رستوران را تعطیل کند. ادی ارتباطش را او حفظ کرد:"بیمار بود و از سرطان رنج می برد، بارها تلفنی با او صجبت کردم و گفتم که مشکلاتی را که آن عکس برایش پیش آورده می دانم، از او خواستم ماحرا را فراموش  کند و او گفت بگذار بگذرد. اما من نمی خواستم این ماجرا اینگونه پیش بیاید." ژنرال در ۱۹۹۸ فوت کرد در حالیکه زن و ۵ فرزند داشت. آگهی‌های ترحیمش نیز بسیار سرد و خشک بودند. ادی برای ترحیمش دسته گلی فرستاد و نوشت: " متاسفم، اشک در چشمانم حلقه زده است."

گرچه شاید شما  هنوز هم ژنرال را به خاطر آنچه جنایت می نامیدش نبخشید ولی از نگاه ادی می بینید چیزی که به عنوان یک واقعیت انکارناپذبر در ذهن جلوه می کند می تواند بر اساس اطلاعات متفاوتی معنای متفاوتی پیدا کند. آنگونه که ادی در می یابد یک عکس، با همه‌ی سندیتش، نمی تواند بیانگر بیش از اندکی از واقعیت باشد، تقصیر از عکس نیست و در واقع این  ذهنیت آدمی است که تمایل بسیاری به استنتاج حتی بر اساس حداقل اطلاعات دارد. تصور اینکه وسیله‌ای همانند عکس با همه‌ی استنادش، فقط بتواند اندکی از اطلاعات لازم جهت استنتاج را ارائه نماید، به نحو بدیهی تری به ما می نمایاند که پای‌بست خانه‌ای که توسط بسیاری از نتیجه‌گیری‌های ذهنی ما که داده‌های خام آن حتی بسیار غیر واقعی ترند ساخته شده تا چه حد می تواند ویران باشد.

 

 

منابع:

Nguyễn Văn Lém

Nguyễn Ngọc Loan

There Are Tears in My Eyes.

An Indelible Image of War, 40 Years Later

 

نظرات 1 + ارسال نظر
hichkas دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ق.ظ http://abrhayesorati.blogfa.com

اطلاع رسانی خوبی بود.همیشه دوست داشتم موضوع این عکس رو بدونم.ممنون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد