ویرایش دشت اثر دونالد کر نویسنده و شاعر مقیم دشت وسیع غرب کانادا روایت نگاه او به دشت است به عنوان یک اثر و آرزویش برای امتناع از پذیرفتن آن در صورت امکان. این شعر زیبا بیشتر روایت رویای کسان بسیاری است که از یکنواختی و همگونی زندگی دشتنشینی به ملال آمده اند و به دنبال یافتن پستی و بلندی و تغییری در آن هستند. یا کمی عمیقتر روایت آدمیانی است که یکگونگی و بیاتفاقی زندگی به ملالشان آورده، از در یک راه هموار بودن خسته شده اند و به دنبال تغییری هستند که برایشان ناهمواری و ناهمگونی به ارمغان آورد.
ویرایش دشت - دن کر
خوب، برای یک موضوع خیلی طولانی است
و بسیار تکراری.
نصف زمین ها را حذف کن.
بعدش هم آن دورها خیلی فنس هست
که روانی روایت را مختل می کنند.
بده چند گاوچران این فنس ها را قیچی کنند.
به علاوه به اندازهی کافی اتفاق نمی افتد،
این قصه خیلی مسطح است.
نمی توانی یک کوه بنویسی
یا حداقل یک تپهی نسبتا بلند؟
و چرا در زمستان می گذرد
زمانی که دشت چیزی نمی رویاند
مگر برف؟ من بوتههای موی شرمگاهی را دوست دارم
ولی اینجا تعدادشان بیش از حد است،
و آسمان خالی که همهی سکوت های
بین پارگرافها را پر می کند واقعا خسته کننده است.
من فکر می کنم با توجه به این نکات
ما مجبور خواهیم بود دشت شما را برگردانیم.
سال آینده دوباره تلاش کنید
با یک کوه یا یک دریا یا یک شهر.
دن کر - ۱۹۸۷
Editing the Prairie
Well, it's too long for one thing,
and very repetitive.
Remove half the fields.
Then there are far too many fences
interrupting the narrative flow.
Get some cattleman to cut down those fences.
There's not enough incidencts either,
this story is very flat.
Can't you write in a mountain
or at least a decent-sized hill?
And why set in the winter
as if the prairie can grow nothing
but snow? I like the pubic bushes
but there's too much even of that,
and the empty sky is filling at the silences
between paragraphs is really boring.
I think on due consideration
we'll have to return your prairie.
Try us again in a year
with a mountaion or a sea or a city.
Don Kerr- 1987