کیوپید و سایکی - سیمون ووئه - ۱۶۲۶
این تابلو، اثر سیمون ووئه نقاش پاریسی که در ایتالیا نقاشی آزموده شده بود روایت داستان جذاب کیوپید و سایکی در افسانههای رومی-یونانی است که توسط بسیاری دیگر از نقاشان هم در موقعیتهای متفاوتی تصویر شده است. نقاشی سایکی زیباروی را به تصویر می کشد که با کاردی در دست بر روی کیوپید که در تخت خود خوابیده خم شده است و در نور پیه سوزی که در دست گرفته به چهرهی زیبا و کودکانهی وی می نگرد. این برای سایکی لحظهای سرنوشتساز خواهد بود، هر آن قطرهای از روغن پیه سوز بر کیوپید خفته خواهد افتاد و بیدارش خواهد کرد تا به بی ایمانی معشوقش که همکنون بهت زده و عاشق تر از پیش به او می نگرد پی ببرد و خشمگین ترکش کند تا ماجرایی پر خط را برای او رقم بزند.
کیوپید - اثر بوگرو (Bouguereau ) نقاش قرانسوی - ۱۸۷۵
کیوپید (یا آرمور یا ارس) خدای عشق در ادبیات رومی-یونانیست. فرزند ونوس (یا افرودیت یونانی) الههی عشق و مارس (یا ایرس یونانی) خدای جنگ. در تصویرگری همیشه کودک یا کودکوار است. بالهایی برپشت که نشان از خدایی بودنش دارد و نیزهای در کف که تعریفکنندهی نقش او در زندگی بشرست. آدمی آنگاه عاشق می شود که او به نیزهاش هدفش قرار دهد و همین است که او را وارد این ماجرا با سایکی کرده است.
ونوس و کیوپید - اثر دیهگو ولاکوئز (Diego Velázquez) - نقاش اسپانیایی
|
سایکی (به معنای روان (soul) همان است که در قرن هجده Psychology یا روانشناسی از آن گرفته شده است) دختر پادشاه و ملکهی سیسیل زیباترین دختر جزیره است. او به قدری زیباست که مردمان جزیره ستایش ونوس الههی زیبایی را کناری نهاده و او را می ستایند. او دختری فروتن است که وقعی به این ستایش ها نمی نهد و عاشق کسی هم نمی شود، اما این دلیل نمی شود که ونوس بر او حسد نورزد و قصد آزردن وی را نکند. و این است که از فرزندش کیوپید می خواهد که بر او تیری زند تا عاشق زشتترین و بیچارهترین انسان روی زمین است. اما تقدیر این است که این تیر اشتباها بر پای کیوپید بیفتد و او را عاشق سایکی کند. و این چیزی نیست که کیوپید بخواهد مادر کینهورزش از آن خبردار شود. پس به کمک خداوند باد (زیفروس) سایکی را به دژی دوردست می برد. و این همانجاست که اتفاق تابلوی ووئه در آن می افتد.
کیوپید فقط شبها به دیدار سایکی می آید تا او نتواند چهرهاش را ببیند. هدف این است که با این ندانستن خبر از گوش مادرش ونوس پنهان بماند. مدتی می گذرد و سایکی روز به روز عاشقتر می شود. اما روزی می رسد که دلتنگ می شود و از کیوپید می خواهد تا اجازه دهد خواهرانش را ببیند. کیوپید می پذیرد که خواهران سایکی به دژ بیایند. خواهران بدطینت که خوشبختی سایکی را می بینند به تلاش می افتند تا او را دربارهی عشقش دچار تردید کنند. از شایعهای می گویند که معتقد است سایکی با هیولایی دیوخو و دیوسیرت ازدواج کرده و او را از خطری پیش رو می ترسانند. و این همان انگیزهی سایکی است تا نیمهشبان که کیوپید پس از عشق بازی شبانه به خواب رفته است به قصد کشت هیولا کاردی در دست بگیرد. اما نور چراغ آشکار می کند که او در این مدت با کیوپید خدای عشق همخوابه بوده است. مشعوف و هیجانزده غرق بوسهاش می کند. قطرهای از چراغ بر کیوپید می افتد و او که بیدار شده به شدت خشمگین تصمیم می گیرد سایکی را برای همیشه ترک کند و این سرآغاز خوانهای خطری است که سایکی به جان می خرد تا باز به کیوپید بپیوندد.
سایکی خفته و آمور (کیوپید) اثر اثر بوگرو نقاش فرانسوی
سایکی در تنهایی دور از کیوپید به هر دری می زند تا اینکه نهایتا در می یابد که این گره به دست ونوس باز می شود. اما ونوس سعی می کند با خواسته های سخت او را نا امید کند. خواسته هایی مانند جدا کردن غلات یک انبار از هم در یک شب. چیدن پشم قوچی هیولاوار، جامی آب که از شکافی که دست آدمی به آن نمی رسد و نهایتا اندکی از زیبایی پرسیفانی ملکهی جهان مردگان برای خود. در همه ی این مراحل همیشه کسی هست تا به او کمک کند: مورچه، خدای رودخانه، عقاب و یک برج. سایکی موفق با جعبهای پر از زیبایی پرسیفانی به زمین باز می گردد . اما وسوسه می شود تا کمی از آن را برای خود بردارد. جعبه را که باز می کند به خوابی مرگبار فرو می رود. و اینجا پایان قصه نزدیک است: کیوپید که دلتنگ او شده است او را می یابد آثار زیبایی مرگبار پرسیفانی رو از صورتش برداشته و در جعبه می گذارد تا به ونوس بدهد و سایکی زنده می شود. کیوپید نزد ژوپیتر (زئوس یونانی) خدای خدایان می رود و از او کمک می خواهد. ژوپیتر درخواستش را قبول کرده و سایکی را به خدایی می رساند: خدای روح و روان. حاصل این ازدواج دختری به نام ولوپتاس (Volupts) است که مظهر لذت نفسانی است.
قصه بیانگر تلاش روحی است برای رسیدن به خدایی. سایکی همتایی در زمین ندارد و اینگونه است که برایش تقدیری آسمانی رقم می خورد تا همتایی خدایی بیابد و خود نیز به خدا دگرگونه شود. و این همتا خدای عشق (کیوپید) است. قصه بیانگر تلاش روحهای بلندی است که در زمین جایی ندارند و باید به مدد عشق رو به آسمان آورند. در این راه مانع بسیار است: از حسادت دیگران (ونوس و خواهران سایکی) گرفته تا وسوسههای شخصی (دلتنگی سایکی برای خواهرانش یا برداشتن زیبایی پرسیفانی). اما ارادهی بلند سایکی و عشق کیوپید به او بر این همه فائق می آید و خدایان را وا می دارد تا به ازدواج او با کیوپید تن داده و وی را به خدایی بپذیرند و اینجاست که روح در پناه عشق به آرامش می رسد. در این میان نقش کیوپید نیز جالب است. او بین دو زیباترین است: مادرش و سایکی و همین است که عشق را برایش پر مشکل می کند.
ازدواج کیوپد و سایکی - اثر فرانسوا بوشر نقاش فرانسوی - ۱۷۴۴
آیدا کجاست؟
چه اهمیتی داره؟