LOST

Lost  اگر با من ارتباطی برقرار می کند به جهت هم‌دردی است. به جهت این است که گم شده ام. همانگونه که بابا پنج سال پیش خوابش را دیده بود. و در این گم شدن فرصت یافته ام خودم را بهتر بشناسم. بهتر ببینم. بتوانم فرق بگذارم بین کسی که بوده ام، کسی که گمان می برده‌ام هستم، کسی که هستم، و کسی که دوست داشته ام باشم. این فرصتی بوده تا بتوانم اندکی بین این چهر شخص فرق بگذارم. فرصتی برای بهتر شدن. برای بهترین شدن. فرصتی برای اینکه پیدا شوم.  

  

Lost ماجرای گم شدن نیست، ماجرای گم بودن است. ماجرای یافته شدن است. و من مدام خودم را در آن می بینم و می یابم.  

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد