زندگی اسپارتا (در مقایسه با یونیایی)

دورین ها هم متین تر بودند و هم کمتر فردگرا، در آن هنگام که شاعران یونیایی و آیولیایی درباره‌ی عشق‌ها و نفرت‌های خود شعر می گفتند، تورتایوس با شور و هیچان همشهریان خود را برای مقابله با دشمنان در مسنیا به اوج قهرمانی ترغیب می کرد و آلکس مشغول سرودن سرودهای سنگین ولی شیوا برای اجرای گروهی توسط دوشیزگان اسپارتی در جشنواره‌هایشان بود. هنگامی که فلاسفه‌ی یونیایی راههای جدید و مهیج تفکر را، به هدایت فقط مهارت شخصی استلال می یافتند، دورین ها عموما در عقاید و نگرش سنتی باقی مانده بودند. موقعی که معماران و پیکرتراشان یونیا در پی ظرافت و تنوع بودند، معماران و پیکرتراشان پلوپونسوس در محدوده‌ی تنگ جند زمینه‌ی ساده برای رسیدن به کمال تلاش می کردند. یونیایی و دورین دو تصور متضاد از زندگانی را بسیار خالصانه نشان می دهند - تصور پویا و تصور ایستا، فردگرا و جمع گرا، کانون گریز و کانون جو - که امروز از نکاه به غرب و سپس به شرق می بینیم. در آتن، مدتی، که این تضاد ناگیر به سازشی شد که نیاز داشت. از اینجاست کمال فرهنگ آتیک در عصر پریکلس.

همانطور که پیکرتراش و معماری آتیک سادگی دورین و زیبایی یونیایی را به هم آمیخت، همانطور که درام آتنی ترکیبی هماهنگ و سازواره‌ای از سرود گروهی و هنر بازیگری به وجود آورد، همانطور مدت کوتاهی زندگی آتنی توانست آزادی و اسغتداد یونیایی را با انتظام و انسجام دورین به هم آمیزد.


اسپارتا شهر تناقضات غریب است، که درک آن برای ذهن امروزی دشوار است ... یکی از پارادوکسهای بیشمار اسپارتا همین است که، با وجودی که در میان شهرهای یونان در امور ذهنی آشکارا ناتوان بیرون آمده بود، همواره نزد فلاسفه‌ی یونان از فریبندگی برخوردار بود.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد