که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار چیزی مجردست
که در انزوای باغچه پوسیده ست...