چند روز پیش با یه نفر آشنا شدم که لیسانس تئاتر داشت، یه مدّتی تو کُره انگلیسی درس داده بود و ادعای چپ بودنش میشد. از کره به عنوان یه مقصد برای تدریس انگلیسی برای خیلیها تو اینجا زیاد شنیده بودم. الیسون هم برای سه سال اونجا درس داده بود و یکی از دوستاش هنوز هم اونجاست. ولی این دفعه واقعیتهای متفاوتی رو میشنیدم. رفتار طبقاتی وحستناک و تبعیض زیادی که اونجا وجود داشت. اون میگفت مدرسهی غیرانتفاعی درس می داده به بچههای پولدار. وقتی ازش پرسیدم این اون احساس چپیتش رو اصلا خارخار کرده یا نه، جا خورد. بعد گفت که کرهای ها نژاد پرستن. با تعجب پرسیدم یعنی چی؟ مگه چند تا نژاد اونجا هست؟ یه چیزی واسم تعریف کرد که بهش گفتم بسه. دیگه نمیخواد چیزی بگی. تهوّع آوره. گفت که مدرسهشون معلم میخواسته اونم یه دوست آمریکاییش رو که تجربهی پنج سالهی تدریس داشته معرفی کرده و مدیر هم کلی استقبال کرده بعد که رزومه و عکس فرستاده و دیدن سیاه پوسته گفتن نه. گفتم آخه چرا؟ گفت که اونا سفید موبلوند چشم آبی می خوان مثل من.
بهش گفتم و تو؟ کارت رو ادامه دادی؟ گفت آره! گفتم یعنی هیچ ارزشی واسه خودت قائل نبودی؟ مهم این نیست که اون احمقا راجع به اون پسر سیاه چی فکر میکرده. بزرگترین توهین، فکریه که اونا راجع به تو میکردن و سیستم ارزشگذاریه که تو رو بر مبناش تعیین صلاحیت کردن. اومد ادامه بده، بهش گفتم بسه. دیگه نگو، تهوع آوره.