در بازار چنان نشسته‌ای، گویی بازار بخواهی سوختن.

گفت «در بازار چنان نشسته‌ای، گویی بازار بخواهی سوختن.»

گفتم «آخر، ای نادان، در عینِ سوختنی می‌سوزی. این باشد سوختن که می‌سوزی. تا هیچ نمانی.»

آری - قوی اولیا را هست که آتشِ ظاهر اندر افتند و نسوزند. قومی پنهانند - همه چیزهای ایشان پنهان.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد