دوستی آن است که چون دوستِ او خُفته بود، یکی بیاید گوشهی جامهی او براندازد، دامنِ او برگیرد، عورتِ او را برهنه کند پیشِ مردمان همچو پسرِ نوح، تپانچهی مردانه به رویِ سیاهِ او زند و دامنِ خُفته را فرو کشد، نه این که او نیز خندیدن گیرد - که «اگر نخندم، این برهنهکننده برنجد.»