قُماشِ اشتربان در اینجا چرا رها کنم؟ برون اندازم.

دلِ من خزینه‌ی کس نیست: خزینه‌ی حقّ است. قُماشِ اشتربان در اینجا چرا رها کنم؟ برون اندازم. 

این ضمیرِ دیگران دیگر است. این طاقت ندارد الّا خزینه‌ی شَه را. 

از بی‌خودی، از آن‌سو قوّتی‌ست، با خود پُر است. و آن حالِ مصطفاست. زیرا که هیچ خود از خود بی‌خود شود؟ بل که همه‌ی مصالح پیشِ او پیدا و آشکار شود. 

اکنون، کسی پندارد که این حالت از استغراق کمتر است؟ استغراق خود بسیاران را هست. این لطافت دگر که این همه استغراق‌ها باشد و باز، به همان مصالح بینا. 

چنان که رسول یک ذرّه از آن حالت بر دگران می‌زد و بی سر و پا می‌شدند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد