شاید که بُوَد و شاید که نَبُوَد

آن چه  گفتی که «تعریف و گواهیِ عاشق نشنوند، زیرا که خاصیّتِ عشق آن است که عیب هنر نماید،» این نتوان طرفِ امکان گرفتن که هم عاشق باشد و هم قُوَّتِ بینایی و تمییز باقی باشد؟ 

گفتند «ما از عاشق این می‌خواهیم که کلّی مَسلوب و مَغلوب باشد.» 

گفتم «امکا را نتوان منع کردن.» 

در این مسئله قولِ اصولیان بگیریم که «قضایا سه قِسمند، یکی واجب است، چنان که عالَمِ حق و صفاتِ او، و دوم مُحال است، همچون اجتماعِ نَقیضین، و سِیُم جایز است که هر دو رو دارد - شاید که بُوَد و شاید که نَبُوَد.» هر که این قِسم را بگیرد، آن کس خلاص یابد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد